۱۳۹۴ آذر ۱۰, سه‌شنبه

آخ آخ بریدم _ ماجرهای حرمسرا سازی مسعود رجوی در مقر بدیع زادگان ( X ) از مراسم طلاق وازدواج های اجباری تا مراسم رقص رهایی ( بخش نخست )

 آخ آخ بریدم !   ماجرای حمام زنان قبل از عقد جمعی برای اجرای مراسم رقص رهایی در قرارگاه بدیع ( قسمت یکم ) 

ارشیا ارشادی  2015/11/30 
همیشه باید حمله را به  ضعیف ترین نفظه  دشمن وارد نمود >>>> ناپلئون بناپارت 

ازبست نشینی خانواده های اعضای اسیر فرقه رجوی مقابل کمپ آوارگان لیبرتی با خواست " ملاقات " پشتیبانی کنیم
&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&

مقدمه _ مسعود رجوی خائن درمدت 25 سال گروهی از خانواده ها ومردان وزنان را دراردوگاه های صدامی به اسارت ذهنی کشید وبر آنها همانند برده های عصر غارنشینی حکومت کرد _ طی این سالها ده ها نفر که ارشیادی های این مزدور صدام وجنایت ها وخیانت های او باخبر شده وعزم فرار وجدایی داشتند دربیدادگاه های رجوی به مرگ محکوم شده وبه قتل رسیدند _ صدها نفرعضو مخالف  نیز درعملیات هایی چون طعمه _ چک امنیتی _ عملیات ریکاوری به شکنجه وزندان محکوم گردیدند وده ها نفر ناراضی نیز تحویل دستگاه استخبارات عراق شدند ودرزندان های آنکشور سالها دوران زندان خودرا سپری کردند
بعد از شکست ازپیش مشخص عملیات خودزنی " فروغ " درسال 1367 تعداد زیادی زن شوهر مرده روی دست فرقه رجوی ماند ولذا این شیاد تصمیم گرفت باکمک " عنتر " خود مریم قجر پروژه " حرمسرا سازی " را تحت نام " انقلاب ایذولوژیک " ! آغاز نماید ولذا درمراسم جمع بندی عملیات فروغ ادعا کرد که : علت شکست عملیات این بوده که مهاجمین به فکر زن وبچه وپدر ومادر وخواهر وبرادر خود بوده اند _ بهمین دلیل گفت : خانواده ها " سم تشکیلاتی " هستند ولذا شما از امروز باید همه افراد خانواده خودرا " طلاق " دهید _ بعد به مردان وزنان متاهل دستور داد ازهم جداشده وحلقه های ازدواج خودرا تحویل دهند _ ماجرای طلاق حتی شامل مجرد هاهم می شد وانها هم باید فکر جنس مخالف رابرای همیشه از ذهن خود بیرون کرده وطلاق می دادند _ تنها گروه اندکی ازجمله  مهدی تقوایی و رضا اسدی ( 1و2 )با طلاق دادن همسر خود مخالفت نمودند که این گروه به دستود مسعود رجوی به تحمل یک سال زندان محکوم شده وبعدا گذران مدت زندان از فرقه جداشدند _ بقیه ازجمله محدثین _ گنجی _ یاوری _ یغمایی وو...... زن های خودرا فورا طلاق داده وحلقه های خودرا تحویل مریم قجر دادند .
مسعود رجوی دستور داد حلقه های طلای این جداشدگان به فروش برسد تا در ازای آن گردن بند طلا با عکس مسعود ساخته شود _ مسعود رجوی بعدا درمراسم ازدواج های اجباری وساخت حرمسرا این گردن بندها را به گردن زنان منتحب حرمسرا انداخت (3)

چند نکته قابل یا آوری 
1 _ مهدی تقوایی  ازاعضاس قدیمی فرقه رجوی بعد از مخالفت با طلاق اجباری با همسر ودودختر خود از این گروه تروریستی جدا گردید _ گرچه یک دختر او همچنان دراسارت فرقه رجوی قرارداشته وهم اکنون درکمپ آلبانی می باشد
2 _ رضا اسدی  با دختر کوچک خود از فرقه رجوی جدا گردید و لی دودختر وپسر او ماندند _ بعدها پسر ایشان هم ازفرقه جدا شد وهم اکنون دو دختر نامبرده درکمپ اوارگان لیبرتی اسیر هستند .
3 _ تعداد 3 عدد از گردن بندهای طلای زنان حرمسرا با عکس مسعود (تصویر بالا ) هم اکنون خارج از عراق است و اثر انگشت مسعود رجوی ومریم قجر تروریست به روی آنها مورد شناسایی قرار گرفته  وجزو اسناد محسوب می گردند .

یک اشاره >>> این نوشته برداشت آزاد از خاطرات 4 نفر از اعضای سابق شورای رهبری (  زنان حرمسرا ) می باشد 


ساخت امکانات حرمسرا در مقر بدیع زادگان ( X) و اجرای مراسم عقد دسته جمعی زنان ورقص رهایی دراین پایگاه 

مسعود رجوی دستور داده بود مکانی برای اجرای مراسم عقد اجباری و رقص رهایی  دراین مقر ساخته شود _ دراین قسمت از مقر به دستور رجوی یک حمام عمومی زنانه هم ساخته شده بود ومسعود رجوی بوسیله دوربین کارگذاشته شده درحمام استحمام زنان را تماشا می نمود و لذت می برد  ! _ بعد از ساخته شدن کاخ پارسیان درسال 79 بخشی ازاین کاخ تنها برای این مراسم درنظر گرفته شده بود  والبته به جز زنان حرمسرا هیچ کس از ساخت آن خبر نداشت وفقط مسعود ومریم وزنان حرمسرا می توانستند به این کاخ واین محل سری ومخفی وارد گردند  _ نگاه کنید به گفتگو های 15 قسمتی بنیاد خانوادگی سحر با خانم ها  بتول سلطانی ومیترایوسفی......


قرارگاه های فرقه رجوی درعراق _ بتول سلطانی عضو شورای رهبری _ بتول سلطانی اولین زن فراری عضو شورای رهبری




قبل ازشرح ماجرا یک نکته قابل توضیح است وآن اینکه مسعود رجوی بنا برخاطرات زنان از قدرت جنسی بی بهره بود وفقط بادیدن بدن برهنه زنان دچار شور جنسی می گردید _ مسعود از جوانی فاقد چنین قدرتی بود بنا برشواهد موجود مصطفی که از او به عنوان پسر وی نامبرده می شود  محصول مشترک موسی خیابانی واشرف ربیعی  درخانه تیمی می باشد .


آخ آخ بریدم >>>> ماجرای حمام زنان عضو حرمسرا قبل از مراسم عقد جمعی در مقر بدیع زادگان 

امروزقراربود 15 زنی که به عضویت حرمسرا رسیده بودند قبل از مراسم عقد استحمام نمایند

قرارگاه بدیع کابین حمام عمومی زنانه 
 مریم قجر و مهوش سپهری و ربابه مشهدی وو15 زن وارد کابین شدند  و مریم درحالیکه یک چوب تعلیمی دردست داشت به زنان  چنین گفت : خواهران تبریک _ تبریک به همه شما که توانستید با غلبه برفردیت به مقام والای ذوب شدن دررهبری برسید _ شماها اکنون به کابین رهبری نزدیک شده اید واین افتخار کمی نیست _ تنها رهبری است که می  تواند شمارا به اوج قله افتخار یک زن مجاهد واقعی برساند _ شما باید این رخت چرک فردیت را ازتن خارج و لباس اهدایی رهبری را به تن کنید_
بعد روکرد به مهوش وگفت : خواهر لباس ولوازم نظافت را دراختیار خواهران قراربده
دراین موقع مهوش به هریک اززنان یک بسته داد که شامل شورت _ کرست و تیغ موبری وشامپو و صابون بود
بعد رقیه به زنان گفت : حالا همگی لخت شوید تا چهت نظافت به داخل حمام برویم
زنان کمی مردد بودند .باخود زیرلب زمزمه می کردند _  دراینجا مهوش گفت : زودباشید لباس هایتان را در آورید _ یکی ازخواهران آرام گفت : من خجالت می کشم _ مهوش پاسخ داد : خحالت برای چی ؟ می خواهیم باهم برویم حمام _ ماهمه زن هستیم _ اصلا مااز خودمان شروع می کنیم .وبعد مهوش ومریم ورقیه لباس های خودرا ازتن درآورده وبرهنه شدند _ بااین کار زنان هم جرات کردند تا یواش یواش لخت شونند ویکی یکی وارد حمام گردیدند
دراین موقع مریم به زنان گفت : موضع ایدئو لوژی شما برای رهبرخیلی مهم است وباید تروتمیز و تیغ انداخته باشد 
ووبعد درحالیکه با چوب تعلیمی به موضع ایدئولوژیک تیغ انداخته شده مهوش ورقیه اشاره می کرد گفت :  اینجوری تمیز وشش تیغه درست همانند ما _ حالا بروید هریک قبل ازهرکاری موضع ایدئولوژیکی تان را تمیز کنید  که برای رهبر خیلی مهم است
دراین موقع هریک اززنان به گوشه ای رفت و به موضع خود صابون مالید و مشغول تیغ زدن شد
مریم قجر ورقیه و مهوش زنان را زیرنظر داشتند _ کار با کمی ترس پیش می رفت _ برخی ها وقت گذرانی می کردند که دراین موقع مهوش به زنان گفت : چرا معطل می کنید ؟ صابون بمالید وبعد تیغ را آرام به اطراف موضع تان بکشید 



حدود نیم ساعتی طول کشید برخی ها مشغول تراشیدن بودند ولی چند نفری وقت گذرانی می کردند
دراین مقع مهوش به یکی ازخواهران که بازی می کرد گفت : تو خواهر چرا معطلی ؟ خواهر با من من کردن گفت : آخه من ازخون می ترسم
دراین موقع مریم به رقیه گفت : خواهر برو کمی کمکش کن تاراه بیافته
رقیه رفت وتیغ راگرفت وشروع به تراشیدن کرد وقسمتی راتراشید وبعد گفت : بقیه اش راخودت تمیز کن
دراین موقع یکی اززنان دستش رابالاکرد وگفت موضع من تمام شد _ مهوش گفت بیا خواهر مریم باید چک کند
زن آمد جلو و.مریم نگاهی دقیق به آلت ایدئولوژیک او انداخت .گفت : خوب است ولی مقداری مو جاگذاشته ای برو بتراش
  دراین موقع یکی ازخواهران جیغ کشید وگفت :   آخ آخ بریدم  وازحال رفت 
  مریم به مهوش گفت برو ببین چه مرگشه : مهوش پس از بررسی آلت ایدئولوژیک زن گفت : کمی بریده است
مریم گفت : چه بی عرضه یک لیوان آب بپاش روش تا بیدار  شود وبعد خودت کمکش کن تا بتراشد


این مراسم بعد از یک ساعت با چک کردن وتائید تمیزی آلت ایدئولوژیک همه زنان تمام شد وزنان لباس های زیر اهدایی مسعود را برتن کردند
دراین موقع مریم گفت : حالا همگی باهم به سالن می رویم تا همه شما رسما زن مسعود شوید وبه یک مجاهد واقعی تبدیل گردید 
وهمگی وارد یک سالن گردیدند 
 درروی سن  دومبل یک نفره قرارداشت وجلویش یک میز بود که روی آن یک صندوق چوبی وجود داشت وجلویش پرده ای اویزان بود 

سالن با رقص نور قرمز تزئین شده بود _ دراین موقع مهوش روی سن رفت وبه خواهران گفت : تا چند لحظه دیگر مراسم شروع می شود سرجای خود مستقرشوید وسکوت را رعایت کنید
چند دقیقه بعد پرده بالارفت _ مسعود رجوی با لباس خانه ( ربدوشامبر ) روی یک مبل لم داده بود ومریم هم روی مبل دیگر

دراین موقع مریم به خواهران گفت : خواهران بازهم تبریک کم کم به آن لحظه تاریخی درزندگی خودتان نزدیک می شوید وآن یکی شدن بامسعود است _ به شما اعلام می کنم هیچ مرد وشوهری مثل مسعود پیدا نمی کردید _ مسعود فوق العاده بی آزار است و فقط شمارا می بوید ومی بوسد ومی لیسد _ این شخص آرام ترین موجود جیات بشریت است وخوشا بحال همه شما وما که درکابین او یعنی آرام ترین جای جهان بسر می بریم _
 بعد روکرد به مسعود .گفت : مسعود حاضری این خواهر هارا عقد کنی ؟
مسعود گفت : گرچه عیالواری ونگاهداری اینهمه زن خیلی سخت است ولیکن من بخاطر وظیفه تاریخی که تو بردوشم نهادی گویا چاره دیگری ندارم  و می گویم بععععععععععععععععععععععععععععععععله

دراین موقع مهوش سپهری رفت رو.ی سن وشروع به خواندن نام خواهرها کرد
زنان به روی سن می امدند و مسعود خودش صیغه را می خواند وبعد گردن بند طلا به گردن زنان می انداخت وخودش می گفت :  مبارک است  و بقیه هم دست می زدند

پایان بخش نخست _ دربخش آتی بقیه  مراسم  " رقص رهایی "  رابطور کامل شرح خواهم داد 

ارشیا ارشادی  _ نویسنده _ پژوهشگر ودادستان نمادین وافتخاری قربانیان فرقه رجوی درایران 
2015/12/01 





هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

قابل توجه ویاد اوری : هرگونه نظر شامل توهین _ تهمت _ ناسزا و کلمات رکیک وزننده حذف می گردد _ قوانین اخلاقی _ و رعایت اصول ادب دمکراتیک حکم می کند درکمال آرامش وبا استفاده از ادبیاتی متمدنانه درباره متن یاداشت بنویسید _ باسپاس از حسن توجه و همکاری شما _ ارشیا