بارعایت اصول مراقبتی از پرستاران عاشق پشتیبانی کنیم _ آنها خسته اند
هرمز نیک آئین
2020/11/10
ایستگاه 547
به یاد مادرم
این متن را به مادرم تقدیم می کنم که تا نفس های آخر خود نگران من بود
مادر
درجوانی من آرزو داشت که من راننده کامیون شوم ؟
ومن به نویسنده وشاعر شدن فکر می کردم
مادر به آرزوی خود نرسید ومنهم
اکنون من هستم ومادری که دهسال است که نیست
گرچه به تنهایی تلاش زیاد نمودم
ولی نه مادرم به آروی خود رسید ونه من
صدها واژه ناب را در خزانه فکری ام ذخیره نمودم
ولی شاعر نشدم
وقتی از شاعری سخن می گوئیم
باید به حافظ وفردوسی وسعدی وخیام ومولوی وهزاران ستاره درآسمان ادب ایران فکر کنیم
واگر کمی ساده تر هدف گزاری کنیم به نیما وسپهری و کسرایی و مشیری واخوان وشاملو وفروغ متمرکز گردیم
آنگاه به روشنی درخواهیم یافت که " شعر وشاعری " بااین قلندران ادبی تقریبا پایان یافته است
پس من سرایشگر نیستم وآنچه طی 30 سال کنار هم چیدم هم شعر نیست .
شاعر نیستم ولی شعر را درحد توان ودانش ادبی اندک خود می شناسم
بی حرف وشرط و گو مگو
با صد امید وآرزو
ازابتدا تا انتها
با شوق وشور واشتها
منزل به منزل می روم
ای ابرها ای آسمان
ای بیکران کهکشان
ازمن نجو نام ونشان
دراین سرای یخ زده
دراین جهان نیمه جان
منزل به منزل می روم
زیرپوست شهر
شهردرخواب است
پرستاران اما بیدار
مرزبانان اما با چشمان عقاب وارخود بی خواب
بیماران میان صبوری درد وخواب گرفتار
پاس بابان درگشت
قربانیان درگوشه وکنار شهر درخود ملول وسرگردان
ومن ازاین همه تشویش
با خستگی وکسالت
فالله گرفته از بی هوشی _ اما بیدار
شهر درخواب است
شهربانان بیدار
نوشتم زیبایی
دیدم کم است
نوشتم پاک وزلالی بازهم کافی نبود
خورشید کم _ ماه کم
توکهکشانی از بهترین ها هستی
کاش من برگی از یک شاخه انار بودم
که دردستان پرلطافت تو
نمایی هرچند اندک می گرفتم
بسی رنج بردم دراین سال سی عجم زنده کردن بدین پارسی
درباره فردوسی بزرگ و بلاندای قله شهر حماسی وادب پارسی هرچه بنویسیم اندکی از هزار است
در زمان زنده بودن این شاعر بزرگ کم لطفی های فراوان درحق اوکردند
وافسوس وصد افسوس که درنبودن او هم چندان بزرگداشتی قابل تحسین ازاین یکتای بی همانند بعمل نیاورده اند که هیچ
خانه او درمیهن ما درحال نابودی است وکم ترکسی به فکر بازسازی این خانه سرشار از خاطره واندیشه وواژه است
پادشاهی یزدگرد ( شاهنامه )
شود بنده بی هنر شهریاز نژاد وبزرگی نیاید بکار
به گیتی کسی را نماند وفا روان وزبانها شود پرجفا
ازایران ووز ترک وازتازیان نژادی پدید آید اندر میان
نه دهقان نه ترک ونه تازی بود سخنها به کردار بازی بود
همه گنجها زیر دامن نهند بمیرند وکوشش به دشمن دهند
بود دانش ووند وزاهد بکار به کوشد ازاین تاکه آید بکام
چنان فاش گردد غم و رنج وشور که شاهد بهنگام بهرام گور
نه جشن ونه رامش نه کوشش نه کام همه چاره ی ورزش وساز دام
زیان کسان ازپی سود خویش بجویند و " دین " اندر آرند پیش
بناشد بهار وزمستان پدید نیارند هنگام رامش نبید
درنکوداشت فردوسی توسی هرچه بنویسم کم است واو درخور ستایش بیشتر _ دوبیت ازنگارنده
گفته بودی وچنین گشت به بار
بی شعوران همه برکار وشعور است به باد
کار تزویر وریا سکه بازار ددان
دور شد روشنی از ما تو بمان دلنگران
هنگام نوش گفتن
دروقت باده خوردن
یاد توهست بامن
زیبا نشان به سالک
می خوانمت دم مرگ
به یاد تو که 50 سال است نمی دانم کجایی ودرچه حالی _ خوشا به حال تو حتی اگر توهم ندانی
راستی از مستی می روید و
زندگی از سرمستی
بگوئیم وبخوانیم وبرقصیم که دنیا دم وآهی است
نتریسم و سخن پیش بریزیم که وقت تب وتاب است
بود شیخ تبهکار فرودست
بود شخنه خونریز کمی مست
نترسیم وخروشیم ونهان پاک نمائیم
که من مست وتوهم مست وهمه خلق جهان مست
بکوبیم همه ساغرخالی به سر شیخ فرو پست
آزادی چه زیباست _ چه دلپذیر است
مادر در20 سال آخر زندگی از درد دست وپا رنج می برد
ومن می دانستم درد دست او ازشستن رخت درطشت درهمه سال ازجمله سردی زمستان بود
مادر ازپادرد ناله می کرد ومن می دانستم درد او بخاطر یک عمر فشار افزون برپاهای اوبود
درد های مادر آنچنان برهم تلینار شده بود که دیگر مسکن هاهم کارساز نبودند
روزی به مادر گفتم _ یک عمر براین زانوهایت فشار آوردی وبه عادت مضر نماز خواندن ادامه دادی نتیجه چه بود
غیر از پادرد وورم کردم پا که برحرکت شما تاثیر غیر قابل جندان گداشته است ؟
وچنین شد که مادر باهوش من به فکر فرورفت ودر5 سال آخر زندگی اعتیاد زیانبار " نماز خواندن " را ترک نمود
مادر به ساده ترین شکل ممکن ظرف مدت 20 دقیقه دراز کشید وفوت نمود _ مادر از درد آزاد شد همانند اسب هایی که دردشت ها بدون هیچ مانعی می تازند وزندگی می کنند _ اگر انسان های طمع کار مهلت دهند !
آتا نازسیا درمان دوران خردورزی ودور ازتعصب بشر
آتا نازیا مرگ پیش از مورد " روش درمان بیمارانی است که شانس بازگشت آنها به زندگی عادی درحد " هیچ " است _ امروزه دربرخی ازکشورهای اروپایی این نوع مرگ داوطلبانه درمورد کودکان جنبه قانونی بخود گرفته است .
به باور نگارنده این نوع مرگ داوطلبانه باید شامل همه گروه های سنی بویژه کهنسالان گردد.
زندگی برای کهنسالان زمانی دلچسب است وبه معنای واقعی "زندگی " نام دارد که همه افراد بهر دلیل وقتی توان وتحمل زیستی حودرا کاملا ازدست می دهند معنایی ندارد و نوعی مرگ دراز مدت محسوب می شود .
به باور نگارنده سطح شعور وتوانایی فکری بشر غیر متعصب امروز بدان درجه رسیده که بتواند درمورد مرگ ویا تداوم زندگی خود بهرشکل ونوع تصمیم بگیرد ولذا بجاست تااینگونه درمان ها شامل همه گردد
تصور کنید زندگی افرادی که به حالت " کما " می روند تا می میرند هیچگونه سودی برای شخص دربرندارد وزندگی " زیر شرایط گیاهی " تنها برای فرد وخانواده اش زیانبار است .
پس چاره کار چیست " درمان به روش آنازسازیا " وافراد درزمانیکه زندگی کامل دارند ولذت می برند تعهدی را امضا کنند تا درزمان ابتلا به بیماری غیر قابل بهبود پزشکان بتوانند این نوع درمان را برروی آنها انجام داده وبه زندگی درد آلود وبی سرانجام وی باستفاده ازاین روش پایان دهند
درخواست این نوع درمان همچنین برای به نظم درآوردن |"خودکشی " ها که باخود مسئله سازمی گردند رانیز دربر دارد
زندگی افراد جامعه تا آن زمان لازم است که هم خود ازآن لذت ببرند وهم زیانی را متوجه خانواده وجامعه ننماید
هر شروعی را بی شک پایانی است وچه بهتر که انسان با تصمیم خود پایان آنرا داوطلبانه خواستار گردد
هرمز نیک آئین
2020/11/10
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
قابل توجه ویاد اوری : هرگونه نظر شامل توهین _ تهمت _ ناسزا و کلمات رکیک وزننده حذف می گردد _ قوانین اخلاقی _ و رعایت اصول ادب دمکراتیک حکم می کند درکمال آرامش وبا استفاده از ادبیاتی متمدنانه درباره متن یاداشت بنویسید _ باسپاس از حسن توجه و همکاری شما _ ارشیا