۱۳۹۹ تیر ۱۳, جمعه

بارش آخرین ترانه ی باران بر تیرگی و چرک وآلودگی این دنیای کلافه ودیوانه وسر درگریبان


Now Here
Screming but Silent
Until Tomorrow Dawn
Until
Shutdown of the Sea
Our Date
7th
inNorth
 sea 
Beach
Do Not Forget
&&&&&&&&&&&

جنایتکاران بی شرف 

Stop Killing  Yeman People


جنایت علیه مردم یمن را متوقف کنید


کادر درمانی فوت شده درمانگاه سینا درتهران _ تسلیت به خانواده قربانیان حادثه 
&&&&&&&&&&&&&&&

یاد هم میهنان ما که قربانی تروریسم امریکا یی  گردیدند  گرامی باد 




هرمزنیک آئین 
2020/07/03
ایستگاه 486



پیش نوشت 

باران بی بهانه می بارد 
چون 
بمب های خوشه ای برسر مردم یمن 
فریادها را کسی نمی شنود 
فرزندان الله 
صاخبان آن مکعب دلار آفرین 
همسایه ها _ برادران دینی و
هم فکران خودرا سلاخی می کنند 
والله ناظر است وسکوت می کند 
.من مانده ام  دراین مهربانی الله 
دراین قدرت بی پایان الله 
کم تر طرفداران دین وائینی
اینگونه هم باورهای خودرا می کشند 


باران می بارد 
وآخرین ترانه ی باران 
 دل نوشته  نهایی خودرا می نگارد 
از سهیک تا ارشیا 
سالها به درازا کشیده است 
من آخرین ترانه بارانم 
می بارم وخود خیس می شوم 
غرق آلود  آب 
خیس خیس رویا وسراب 
جهان دیوانه وپر شتاب 
خون خون _ جنون جنون 
تاسف مجازی 
شاید

@@@@@@@@@@@@@@@

واین مادر دهه هاست چشم براه دیدار سه فرزند اسیر خود درفرقه رجوی است


پژواک  صدای این مادران خسته اما همچنان امیدوار باشیم 
&&&&&&&

جز مادران که شاهسواران  گیتی اند 
دوران هیچ پادشهی ماندگار نیست

خوشبو ترین گل گلزار در جهان 
مادر بود که ندارد نمونه ای  

گلواژه دل افروز بی بدیل 
تنها پیامبر تاریخ مادر است 

دستان عاشق او شوق زندگی است 
تنها سفیر عاطفه و مهر مادراست 

باران شور و عاشقی وسبزی وامید 
گرمای خورشید جهانگیر  مادر است 

مادر کجاست تا که بشوید سرشک من ؟
بیدارباش  نشین تماشای  خواب مادر است 

یا لای لای او برفتم به شهرخواب 
با شیر او جدا شدم دور نونهال 

اکنون کجاست مادر خوبم  کلافه ام 
سر درگم و رفیق ساغر وپیک و پیاله ام 


&&&&&&&&
مادر _ رویای ناتمام _ یک نام وصد نشان 


@@@@@@@@@@@@@@@

شاید 
امشب آخرین شب باشد
افسوس وهزار دریغ 
ناگفته ها همچنان باقی 
ومن خسته ازاین سروکله زدن با واژه ها 
حافظ چه سخت کوشیده است 
درانتخاب واژگان 



ولی اوف به این دنیا 

ولی خون ازدرودیوار این جهان می چکد 
خونی دیگر خون نیست 
آب است _ کسی رانمی رنجاند 
ومن از این دنیای خونبار خسته هستم 

جهانخواران  به پیسی افتاده اند 
وژست دفاع ازحقوق بشر را کنار زده اند 
وبی مهابا پای برراه نفس ها می گذارند فشار می دهند 

نوشتن را 
از ترانه ی  باران ابتدا کرده ام 
وبا ترانه ای از خون باران خون به انتها می رسانم 


کرونا _ پاندمی وجهان 
کرونا بی شک ساخته دست انسان است 
درآزمایشگاه های بیولوژیک
برای خلوت کردن جهان 
ازکهنسالان 
ازمادر من _ ازپدر تو 
که درتنهایی آسایشگاه ها
چشم براه نشسته بودند 
به عشق یک دیدار 
اکنون 500 هزار درگور 
500 هزار دیگر درنوبت 


دوست 
غنچه ای روئیده برتنهایی مرداب 
تک صدایی آشنا دریک سکوت مبهم وکشدار 
راز ورمز آشنایی دیدن وگفتار 

می رسد آن ناآشناروزی 
دربرویش می گشایی 
سفره دل باز 
میهمان " آن " هایت می شود یکبار 

پرده خوانی ازدل ودلدار  
می شود آغاز 
گفته وناگفته هایی چند
ازگذشته تاکنون بس خاطرات خوش 
یاکه تلخ وزخمی وناشاد 

می روی بااو به شهر یادها _ پندارها 
تابلندای خیال وآرزو _ رویا 

دیگراکنون آن غریبه می شود یک دوست 
آشنا
چندان که گویی سالها همسایه دل بود و
بوی آشنا دارد

باری اما 
دل نباید بست چندان ساده وآسان 
بهرلبخند وآهنگی 
دل نباید بست برهرروزنی 
هشدار 

چراکه دل بریدن سخت ودشواراست 
پس از آنگاه 
چیستانی می شود این دوست 

سهیک مارس 2010 _ هارلم 



مادر دلتنگ است 
عاشق است _ صبور است 
کوه تحمل است 
بویژه مادر چشم براه 
نه یک نه دو بل 30سال 

&&&&&&&



دوری اما همچنان دل مردگی 
دور بودن از دیار 
از رفیق وسایه های سایه ساز 

دوری از یاد های کودکی 
سالهای کم نظیر بچگی 

توپ بازی شکوه همسایه ها 
زخم ها ی کوچک و آن ناله ها 

شوق بازی مشق های مدرسه 
مشکل درس حسلب وهندسه 

کنجکاوی های بسیار وفزون 
همره انباری از پر سش _ چراها وچنان ؟

گشتم وگشتم بهرجا سرزدم 
توی صندوق یاکه راه پشت بام 


آه وافسوسم کسی پاسخ نداد 
کودکی شد یک بهانه _ یک جواب 


کودک درفرهنگ خرد ورزان برابراست با  بازی _ شادی _ سرمستی کودکی 


کودک ام اما نکردم کودکی
جنبش وبازی بدون خستگی

&&&&&&&

7.0Clock
برزمانه شمارهفت 

برزمانه شمار هفت 

قرار ما راس زمانه شمار برهفت 
درهفت نیمروز 
در بلند ای دیده بان 
آن مرا بگیر درتنگی زمان 

 چشم خرد گشاده 
برزمانه خشن وفرسوده 
زندگی رابه چالش می کشد 

دنیا کروکور ولال 
بازار چه ای براز جنس های  تهوع آور وملال 
چشم واشک واندوه وآه 

هیچ کس نیست 
هیچ کس با هیچ کس نیست 
تنهایی ودرخود فرورفتگی 
همه را درخود فشرده است 

خون واه واشک می بارد ازچشم مردمان 
فریاد فریاد فریاه 
کسی نمی شنود این همه داد 

زمانمه شمار برهفت توقف کرده است 
وقت پرواز _ وقت پریدن درآب 
به درود نازنین 
افسوس که فراهم نشد یک بار دیگر دیدار 
&&&&&&&
به یاد دوستی که زمان آشنایی بااو را ازیاد بردم ام 

ترسی میان نهاده اند 


حق داری ای رفیق بترسی 
اما 
هرگز امان نده 
سرپنجه های پرهراس  درپشت 
گلبول های خون تو
مخفی   شوند 
لای دریچه ها_ در پشت  یادها 

حق داری ای رفیق قدیمی ام  
همراه کودکی 
اما 
این مرگ است بجانت شرر زند  نه   " ترس "
روشن کن ای رفیق _  دیرآشنای من 
شمعی میان سیاهی 
برباد سالها ی دور ودورتر
نقبی به دل  بزن 
ای اشنای دوران نورسی به 
یاد آر 
آن  دورن  خوش گودکی و....
بازی در کوچه های تنگ

ابشار گرچه خاموش گشته است 
اما بازهم ازآن خاطره می ریزد

ترسی میان نهاده اند 

When  you  are wery afaaid
the daeath is your grust 

&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&

مبارزات مدنی زنان ایران 


تهاجم تازیان بیابانگرد به ایران زمین 

و نزدیک به دودهه اشغال و جولان دادن دین عربی اسلام درمیهن ما باعث شد تا زنان ایران زمین دست کم 50 سال از بدست آوردن حق شهروندی خود ازدیگر کشورهای قانونمند عقب بیافتند 
این عقب ماندگی حتی با نحضت مشروطیت وتدوین قانون اساسی جبران نگرئید زیرا نهضت مشروطیت با نفوذ آخوندهای واپسگرا وعمله  تغییر شکل داده استبداد به انحراف کشیده شد وچنین شد که دراولین قانون اساسی ایران از حق شهروندی زنان هیچ خبری نیست ؟
درنخستین مجلس برخواسته ازاین قانون اساسی نه تنها زنان غائب هستند بلکه عوامل ضدزن همانند مدرس وغیرو سخنان ضدزن فراوانی برزبان اورده و زنان را طبق تعریف اسلام عربی موجوداتی بی حقوق وخانه نشین تعریف کرده اند 
درسال 1342 برای نخستین بار حق رای برای زنان درچهارچوب یک لایحه به مجلس فرستاده شد وتصویب گردید .
گرچه این تنها یک گام مثبت بود ولیکن آخوندها ی واپسگرا بااین حق رای زنان به مخالفت پر داختند 
حق رای برای زنان 
یکی ازده ها حقوق شهروندی انکارشده نیمی ازمردم ایران یعنی زنان بود ولی قوانین مدنی آلوده به دین که  همچنان زنان را موجوداتی درجه دوم تعریف می کرد دست نخورده باقی ماند 
یکی ازمضرات قانون اساسی مشروطیت بندی ازقانون بود که کلیه مصوبات مجلس بایستی به تائید 5 آخوند قرارگیرد تا ارزش اجرایی پیدانماید ( ؟ ! ) 


بهرروی 

نوشتن دراین دفتر درهمین جا به پایان رسید 
گرچه 
نانوشته ها همچنان باقی است 

دوستان نازنینم برای مدت ها برای شما 
آنچه نوشتم نتیجه  بیش از70 سال زندگی وبیش از50 سال خواندن و جمع آوری توشه بار فکری بود 
بخوانید وازکنار این نوشته ها اسان گذر نکنید 
که جملگی بخش اوچکی از شهادات دادن تاریخ ازجانب من بوده است 

با آرزوی سلامتی ورفاه وامنیت پایدار برای مادرم ایران زمین 


با تلخی وبی حوصلگی این دفتر را بستم 

به امید روزها وسالهای شکوفا برای همه هم میهنان نازنینم 

هرمزنیک آئین 
2020/07/03

خارج ازمتن وجهت سرگرمی 


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

قابل توجه ویاد اوری : هرگونه نظر شامل توهین _ تهمت _ ناسزا و کلمات رکیک وزننده حذف می گردد _ قوانین اخلاقی _ و رعایت اصول ادب دمکراتیک حکم می کند درکمال آرامش وبا استفاده از ادبیاتی متمدنانه درباره متن یاداشت بنویسید _ باسپاس از حسن توجه و همکاری شما _ ارشیا