گفتگوی هم نشین بهار با اسماعیل وفا یغمای درباره طلاق های اجباری عملیات کرد کشی فرقه رجوی و پادگاه نوژول ( بخش سوم )
کلا...... هیچی به هیچی
ارشیا ارشادی 2016/05/20
برتولت برشت : بادست های آلوده بخون نمی توان از آزادی ودموکراسی سخن گفت
تهنیت به اسماعیل فلاح ومادر گرامی _ سایر اسیران را از چنگال خونبار فرقه تروریستی رجوی آزاد کنید
&&&&&&&&&&&&&&&&
مقدمه _ گفت وشنودهای هم نشین بهار با اسماعیل وفا یغمایی مداح سابق فرقه رجوی از آنجا که با سانسور _ پرده پوشی _ تحریف تاریخ وگزینشی عمل نمودن همراه است باید " حقیقت نمایی " شوند وبخش های حذف شده توسط این دو اضافه گردند تا هم بغمایی بداند که همچنان د رتاروپود فرفه رجوی اسیر است وهم حواس هم نشین بهار جمع شود که گفتگوهایش ناقص وسانسور شده والکن هستند ولذا فاقد هرگونه ارزش تاریخی می باشند _ گرچه با ادبیات فرقه خائن رجوی تفاوت هایی دارند .
املشی : ساختن حرمسرا آخرین حربه یک رهبر خودکامه درخلوتگه یک فرقه درمحیطی دور افتاده می باشد
دراین سومین برنامه گفت وشنود بازهم به سراغ اسماعیل خواهم رفت که بیش ازسه دهه درکناروازیاران بسیار نزدیک ومورد اعتماد گروه بوده است _ شاعرانقلابی فرمان مسعود و چه خوش رویش نشستی مهرتابان _ درجایی خواندم دیمیتریوس اگزوس شاعر قرن شانزدهم گفته است : i am a
joker _ this is my handicraft _ what is masoud
مدافعان واقعی و مستقل حقوق بشر همگی ازدرخواست انسانی خانواده های اسیران فرقه رجوی پشتیبانی می کنند _ هرنوع سکوت دراین مورداگر نشان ترس نباشد بی شک نشان دهنده وابستگی است
&&&&&&&&&&&&
املشی : اسماعیل سلانم _ فیل ازاینکه سئوال های خودم را مطرح کنم یک خواننده برایم نامه فرستاده ونوشته اسماعیل خیلی زیرآبی می رود وازپاسخ روشن فرار می کند ودوتا سئوال مطرح کرده که
سئوال من نیست _ یکی اینکه ازتو پرسیده
گنجه ای که صیغه طلاق را می خوانده خودش چی زنش راطلاق داده ؟ ودوم اینکه خواهش کرده شما کمی درمورد اردواج دوباره وطلاق دوباره ات توضیح بدهی _ کوتاه پاسخ بده تابرم سرسئوال های اصلی.
اسماعیل : تا آنجا که من می دانم گنجه ای سه تا زن داشته که بادستور طلاق های اجباری دوتایش راکه درعراق بودند طلاق داد که یکی شون مهنازبود ویکی دیگر هم طاهره ولی این شخص یک زن زاپاس دیگر هم درفرانسه داشت بنام ربابه (مهری ) که ازفامیل های نزدیک مسعود بود که ازدوتایی که طلاق داد یکی شان ( مهناز ) فورا شد جزو زنان حرمسرا _ درمورد خودم من به فرمان مسعود زنم را پیش گنجه ای سه طلاقه کردم ولی بعدا ازاین کارم خیلی پشیمان شدم ویک روز که داشتن مسعود را مشت ومال مخصوص می دادم به او گفتم بیا وبی خیال اکرم بشو وانو بمن برش گردون چون امیر خیلی ناراحت شده وهی میگه مامان مامان کو ؟! _ مسعود درجواب گفت : باشه ازنظر من اشکالی ندارد ولی تو باید با گنجه ای مسئله طلاقشو ازراه شرعی حل کنی _
گروه خشونت گرا وتروریستی موسوم به مجاهدین دردوره نخست فعالیت ( 46/50) نیز هیچ پرونده قابل دفاعی ندارد وکسانی که این شرایط کنونی فرقه رجوی را انحراف ادعا می کنند درحقیقت مغزشان درشرایط دهه 60 و70 میلادی یخ زده است
&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&
منهم رفتم پیش گنجه ای پیام مسعود را دادم گنجه ای گفت : باشه ولی رجوع مشکل دارد چون سه طلاقه کرده ای برای بازگشت اکرم باید یک محلل انتخاب کنی که اکرم راعقد کند وبعد طلاق بدهد تا تو دوباره بتوانی عقدش کنی _ حالا برو یکنفر را پیداکن _ من خیلی فکرکردم که چه کسی را بعنوان محلل معرفی کنم که اونو بگیره وول کنه ؟
خلاصه رفتم پیش عذرا علوی وماجرا راتعریف کردم وکمک خواستم _عذرا پرسید منظورت این است که ابراهیم محلل شود ؟ جواب دادم بله لطفا ازنظر تو اشکال ندارد ؟ عذرا گفت : نه خاطرت جمع باشه ابراهیم ذاکری اصلا مردی نداشت وندارد و زهیر هم بچه او نیست _ ابراهیم ازجوانی خیلی خیلی " افسرده بهی " من موافقم ولی من باید ازبرادر دراین مورد اجازه بگیرم وبهت خبرمی دهم تا تو با ابراهیم مطرح کنی .
بعد از چند روز بمن خبرداد برادر گفت اشکالی ندارد اجازه بده عذرا_ ومن بعدش رفتم پیش ابراهیم وماجرا را بااو درمیان گذاشتم و ابراهیم هم گفت: فکر می کنم بقول برادر این عمل به سرنگونی کمک می کند ومن موافقم وبااو واکرم رفتیم پیش گنجه ای و او صیغه عقد اکرم وابراهیم راجاری کرد و وگفت برید سه روز دیگر هرسه دوباره بیائید تا ابراهیم اکرم راطلاق بدهد ومن دوباره برای تو عقدش کنم وخلاصه اکرم سه روز زن ابراهیم بود روز چهارم سه تایی رفتیم پیش گنجه ای تا ابراهیم اکرم راطلاق بدهد و گنجه ای هم دوباره برای من عقدش کند و اینکار انجام شد ومن دوباره بایک واسطه شوهر زن خودم شدم
اکرم وقتی دوباره زن من شد کلی عوض شده بود وحسابی تحت تاثیر تئوری مسعود یعنی " کشتن فردیت وفراموشی نیروی جنسی " قرار گرفته بود _
ما هفته ای یک بار هم دیگررا ساعتی می دیدیم که اکرم دریکی ازاین ملاقات ها گفت : اسماعیل تو کودنی _ نفهمی و تفسیر این تئوریهای برادر را درک نمی کنی _ من ازش پرسیدم یغنی چه ؟ روشن تربگو _ پاسخ داد : برادر میگه فردیت و جنسیت دریک گروه انقلابی معنا ندارد وهمه باید فردیت خورا فراموش ودرهویت تشکیلاتی دفن کنند_ فرد تشکیلاتی هم نیاز به همسروفرزندوخانواده ندارد واینها تنها باکشتن فردیت میسر می گردد وجنسیت هم همینطور یا شش دانگ حواس جمع سرنگونی ویا فکر کردن به جنس مخالف _ نمی شود که ما هم درحال سرنگونی باشیم وهم درحال فکرکردن به چگونگی دفع نیروی جنسی ......... برای نمونه هم عملیات فروغ را مثال می زند که اطلاعات چندساعت فیلم وصدها عکس ازخلوت کردن وانجام عملیات جنسی رزمندگان درطول حمله ضیط کرده اند .
ازاکرم پرسیدم خوب منظورتو ازبازکردن این بحث چیه ؟ رک وراست جواب داد : قبول بی کم وکاست " انقلاب ایدئولوژیک" _ و چنگول کشیدن به دامن خواهر مریم " وسوگند به عهد وپیمان که : ما باید طبق فرمان برادر " با چنگ ودندان هم که شده خواهر مریم را ببریم ایران ! ... بنابراین اسماعیل عقد دوباره مااشتباه بود بیا بریم دوباره ازهم طلاق بگیریم
و منهم چون دیدم زن داشتن اونهم اینجوری جدا ازهم معنا ندارد واکرم هم مخش بدجوری تاب برداشته قبول کردم ودوباره رفتیم پیش گنجه ای وازهم جداشدیم ........
املشی : اسماعیل ژان پیردوماری که تو نمی شناسی اونو _ دریک جایی که یادم نمیاد کجا بود خواندم که نوشته : هرگز باسربالا تف نکن _ هرگز " تف کرده ات " را لیس نزن _
من درپروژه تحقیقی ام بنام از" انسان نئا ندرتال تاحشره ای بنام مسعود" پیشرفت یا عقبگرد درمورد انقلاب ایدئولوژیک و عفریته وان دماغ خشک کاملا توضیح دادم ........ بگذریم بریم سراغ سئوال بعدی ........
دولت عراق به آدم ربایی _ شکنجه وقتل مسعود دلیلی توسط جلادان فرقه رجوی درقلعه مخوف ساقط شده اشرف رسیدگی کند
******************************
املشی : اسماعیل توکه نزدیک به چهل سال ازنزدیک ترین ها به مسعود بودی شخصیت این موجود خبیث را چطوری تعریف می کنی ؟
اسماعیل: املشی جونم _ اگراچازه بدهی درانتهای نتیجه گیری این جانور مضرراتعریف کنم
املشی : باشه پس من با ماجرای محاکمه مسعود وعلی زرکش در قلعه اوور شروع می کنم _ اگرممکنه دراین مورد توضیح بده
اسماعیل : می دانی که مسعود فقط زنها را دستمالی می کرد وچون ازکمر به پائین" کلا افسرده بود " وبه قول معروف" ازجوانی بیل توکمرش خورده بود" ولذا کارچندانی ازاو برنمی آمد واین درخاطرات فیروزه بنی صدر هم این حقیقت امده _ وبهمین دلیل بامریم زن ابریشم بی ناموس هم که دفتردارش بود لاس خشکه می زد وانو دست مالی می کرد _ بعد ازاینکه فیروزه طلاق گرفت وفرارکردمریم و ومسعود وابریشم بی غیرت گهگاهی جلسات خصوصی می گذاشتند وباهم مثل اینکه نقشه ای می کشیدند _ یکروز ابریشم بی غیرت صبح بلند شد داد وهوار زد که همه جمع شوند من می خواهم حقیقتی رابیان کنم _ وقتی همه که حدود 40 نفربودیم دورهم جمع شدیم ابریشم بی ناموس گفت : دوستان مسعود زن منو بلند کرده و باهاش رابطه جنسی برقرارکرده ومن ازدست او شکایت دارم وباید دادگاهی بشود
بخشی از هتل ها مغازه ها ی محله سکس و خود فروشی درپیگال
پاریس متغلق به فرقه رجوی است
&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&
چلیسه متشنج شد وهمه باهم شروع به پچ پچ کردند که مسعود بلند شد وگفت : دوستان توجه کنید این ابریشم بی غیرت دروغ می گوید ومی خواهد من را الکی بدنام کند _ من موافق دادگاه هستم حالا هرکه بامن موافقه بیاد کنار من _ دراین موقع عاطفه اقبال وبرادرش و کم کم بقیه اومدن کنار مسعود و ابریشم بی غیرت تنها ماند و چنین شد که جلسه نمایشی به نفع مسعود تمام شد واین شروع نقشه ای بود که ابریشم بی غیرت مریم را طلاق بدهد تا رسما زن مسعود شود ودرمقابل ابریشم هم مینا خیابانی راکه فقط 19 سال داشت درعوض کادو بگیرد_ سئوال دیگرت چی بود ؟
فرقه رجوی پس از سقوط اشرف کم کم مهره های نیمه پنهانش را رونمایی نمود
عمار ملکی عضو شیاد ودروغگوی فرقه رجوی درهلند با چند عنوان قلابی وافشاشده
&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&
املشی : درباره محاکمه وسرانجام علی زرکش که ازاو راست ودروغ بعنوان معاون مسعود نام می برند چه می دانی اسماعیل
اسماعیل : درحقیقت پس ازفرازبزدلانه مسعود در مرداد 60 سازمان دیگردرایران وجود خارجی نداشت وفقط تعدادی خانه تیمی وگروه های کوچک ترور که باهم وبامرکز ( مقر ) ارتباطی ند اشتند _ در19 بهمن هم محل اختفای موسی و18 نفر دیگرشناخته ومحاصره ونابود شد وگروه ترور کاملا ازهم پاشید _ علی زرکش وهمسرش مهین ر ضایی هم ازایران گریختند واین درحالی بود که مسعود شیاد خالی بند رذل ازقول علی زرکش که درترکیه بود اعلامیه های دروغ سرهم می کرد _ وقتی علی ومهین به فرانسه رسیدند مسعود رجوی برخورد سختی با علی کرد وگفت تو چرا فرارکردی وبه او اتهام زد که چون مخالف سی خرداد بودی میدان را رها کردی و دستور داد که مراسم دادگاه علی زرکش به جرم خیانت برگزارشود_ دراین به اصطلاح دادگاه مسعود همه کاره بود هم دادستان وهم رئیس وهم قاضی بود _ ومهدی بی ناموس وعباس هم شاهد دادگاه بودند_ علی همچنان به مخالفت خود با عملیات تروریستی تاکید کرد درپایان هم مسعود رجوی حکم مرگ اورا به جرم خیانت وفرار ازجبهه صادر کرد وعلی دراوور به زندان افتاد
ایرج مصداقی شیاد دردوران مزدبگیری از فرقه رجوی دروغ شاخداری یاد شاگرد وشاهد خود عباس محمد رحیمی داد که ایشان تا زمان مرگ نتوانست حتی به کمک مصداقی این دروغ تریبونالی را توجیه وثابت کند
&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&
املشی : اسماعیل بگو چطوری علی زرکش محکوم به مرگ رابه عراق بردند ؟
اسماعیل : تا آنجا که من می دانم اورا کمی بیهوش کرده بودند وبعنوان بیمار وبا برروی صندلی از فرانسه خارج کردند
املشی : در عراق کجابود وچگونه حکم اعدام او اجراشد ؟
اسماعیل : درعراق ازهمان ابتدای اسکان درزندان انفرادی بود (65/67) _ درشب عملیات مسعود ازاوخواست که وصیت نامه اش را بنویسد ( که ازبین بردند ) و حکم مرگ او وهمسرش هم درجریان عملیات توسط تک تیرانداز گروه اجرا شد _ مشکلی که پیش آمد این بود که آنها نتوانستند جنازه علی زرکش وهمسرش را بازگردانند وبه دست مدافعان ایران افتاد _ نامه علی زرکش به همسرش که درجیب لباس مهین رضایی بدست امد از جنایت مسعود علیه آن دو پرده برداشت وبعنوان سند درایران منتشر گردید.
املشی : اسماعیل درجایی خواندم که مقرفرماندهی گروه درزعفرانیه هم توسط خود مسعود لورفته نظر تو چیست ؟
اسماعیل : از آنجا که مسعود فقط اعضای کاملا سرسپرده می خواهد ودراین راه هیچ رفیق ورقیبی برای خود نمی شناخته وهرکس به افکار مالیخولیایی او شک می کرد دستور حذفش راصادر می کرد امکان حذف موسی هم دور از انتظارنیست
املشی : اسماعیل در سال 1991 سه اتفاق افتاد که می خواهم درمورد هریک هرچه می دانی بی کم وکسر بگویی وزیرآبی هم نروی که من خودم آخر خلاف ودروغم و درسه دوره قاجار وپهلوی واسلامی جمعا 74 سال زندانی کشیده ام _ پس دراین سه مورد بدون سانسور و کم فروشی برای من ودیگران توضیح بده _ جداکردن نزدیک به 2000 کودک از خانواده ها درسال 1991 وقاچاق از عراق سرانجام آنها _ عملیات مروارید ( کرد کشی )سال 1991 _و پایگاه جنسی نوژول و مسئولیت تو
سرگذشت خانم ربابه شاهرخی تلخ وتاسف بار درعین حال خواندنی وعبرت آموز است
&&&&&&&&&&&&&&&&
اسماعیل : باشه قراره که من تا آنجا که می شود حقیقت رابگم وزیر آبی نروم _ بالاخره چی ؟ من نگم یکی دیگه میگه
اول جداکردن بچه ها _ مسعود درنشست " تنگه وتوحید" گفته بود که ما ازاین پس زن وبچه وپدر ومادر وخانواده نداریم وشماها باید فکر کنید همگی زیربته بعمل آمده اید _ واین اشاره به بچه درحقیقت نقشه مسعود برای جداکردن بچه ها از پدر مادرهایی بود که دراثر طلاق های اجباری ازهم جدا شده بودند و بهمین خاطر حدود 1700 کودک 6 ماهه تا 6 ساله رابه زور از پدرومادرها جدا کردند وآنها را ازعراق خارج کرد وبطورقاچاق به اروپا بردند وتحویبل مراکز نگاهداری بی سرپرست نموده ویا درکوچه وخیابان ولشان کردند و اندکی راهم به اعضای نیمه جداشده دادند تا نگاهدارند .....
دوم درمورد پایگاه " نوژول "
بعد از طلاق های اجباری و اجرای بند جیم ( جنسی ) مسائل جنسی متعددی از جمله لواط _ تجاوز جنسی و استفاده از بادمجان وخیار وکدو توسط خواهران درپایگاه ها ازجمله اشرف خیلی گسترش یافت _ مسعود رجوی ازاین ماجرا ها خیلی ترسید روزی نبود که ازاین گزارش ها روی میزش نباشد وبهمین دلیل دستور داده بود خیار و کدو بادمجان را اول برادر ها خرد کنند وبعد تحویل خواهرها تو اشپزخانه بدهند :
ولی اینگونه تصمیمات هم مشکل را حل نکرد لذا مسعود طرح
اجرای عملیات جاری وغسل هفتگی را مطرح کرد وگفت : عملیات جاری وعسل هفتگی همانند هوا لازم وضروری است ودرست
حکم سرنگونی رادارد وهرکس این دو را بخوبی ودرست انجام دهد درحال سرنگونی رزیم است _ ولی این ترفند هاهم کارساز نشد لذا مسعود دستور داد درمنطقه
" نوژول " یک پایگاه موقت بسازند و حدود
100 راس الاغ و 30 راس گوسفند هم بخرند ودر آنجا نگاهداری کنند تا برداران گروه گروه به آنجا بیایند و با عشق بازی باالاغ ها
شورجنسی شان را تخلیه کنند _ اسم این طرح راهم گذاشته بود "
تخلیه انقلابی درراه خواهر مریم "
املشی : ببخشید پا برهنه می پرم وسط ولی اسماعیل برایم توضیح بده تو در آنجا چیکاره بودی شنبیدم مسئول اصلی
نگاهداری ودادن ژتون برای استفاده از الاغ ها بودی درسته ؟
محمد جعفری بانام همنشین بهار یعد از ایرج مصداقی یکی از سانسورچیان _ دروغگویان و تحریف کنندگان تاریخ ایران است این شیاد همچنین اعتراف کرد که ویکی پیدیا را به نفع فرقه رجوی تدوین می نماید _ این شخص همچنان درپیدا وپنهان با فرقه رجوی همکاری می کند
*******************************************
اسماعیل : املشی جان تو چندماهه بدنیا امدی صبرکن خواهم گفت : مسعود بمن گفت چون تو کار فرهنگی می کنی واستفاده صحیح از الاغ وگوسفند هم فرهنگ می خواهد که این احمق هاهم بی فرهنگ هستند بنابراین تو
مسئول ورئیس کل این پروژه هستی وباید
اسم نویسی کنی وژتون بدهی تا برادرها تخلیه انقلابی کنند ومنهم کارم شده بود همین ودراین زمان تحت تاثیر مسعود یک رمان 10/000 صفحه ای را هم شروع به نوشتن کردم که هنوز تمام نشده!
خلاصه اش هم این است که یک مرد به اتفاق 400 زن فرمانبرازیک قاره ناشناخته به زمین حمله می کند _ این مرد وزنانش می تواند خودرا غیب کنند و بنابراین کسی نمی تواند اورا دستگیر کند _ این مردکه که خودش را"
می می ناجی " می خوانذ هدف خودرا نجات دنیا و ایجاد "
جهان بی طبقه می می ناجی " اعلام می کند _ واتفاق هایی که برای او درروی زمین می افتد خیلی جالب هستند ودرست ....
املشی : اسماعیل وایسا تند تند نرو قهرمان داستان 10/000 شما ( می می ناجی ) مسعود بود ؟
اسماعیل : بلی مسعود از همان سال 63 بمن گفت تو یک مجاهد نویسنده هستی وبهترین کسی که می تواند درباره زندگی وموفقیت ها وپیروزی های من بنویسد تویی _ پس شروع کن ومنهم ازهان سال شروع کردم به نوشتن مسعودکه هنوز هم ادامه دارد البته ازسال 1392 که قلعه مخوف اشرف سقوط کرد ومنهم یک کمی ازخواب پریدم سرخر راکج کردم کتاب سابقم درباره مسعود را ول کرم چون فهمیدم که این همه سال من چگونه زده بودم توخاکی و یک" فرقه ترور مخرب ذهن مزدور را با بلاهت فکری فراوان یک سازمان سیاسی می پنداشتم .
املشی : وتو مسئول این چهارپایان بودی الاغ ها وگوسپندها چه تفاوتی دربکارگیری داشتند ؟
افراد وسازمان های مدعی حمایت از جقوق زنان اگر ریگی به کفش ندارند ووابسته به قدرت های امپریالیستی _ صهیونیستی نیستند اعترافات تلخ وتاسف بار خانم زهراسادات میرباقری عضو گریخته رده بالای فرقه رجوی درمورد جراحی اجباری وبرداشتن رحم وتخمدان نزدیک به 100 زن به دستور مسعود رجوی را جدی تلقی کرده وپیگیری نمایند
&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&
اسماعیل : مسعود گفته بود اون گوسفندها متعلق به سران ارتش است وآنها می توانند گوسپندها رابرای عملیات به چادر هایشان ببرند ودراصطلاح اینهاسرویس VIP بودند _ ولی بقیه باید وقتی نوبتشان شد مدت یکربع می رفتند تو طویله عملیات می کردند ومن و مهدی برایی وعباس داوری هم دم طویله می نشستیم ووقت می گرفتیم تا زمان استفاده زیاد نشود
املشی : اسماعیل واقعا تو خجالت نمی کیی ژتون فروش ونوبت تعین کن شده بودی ؟
اسماعیل : ببین املشی جان همه اینها راباید شما دردوره بی نهایت حماقت و بلاهت وسرسپردگی وحماقت من تعریف کنی من ادم نبودم که ربات بودم درخدمت مسعود اَشغال کثافت واورهبر عقیدتی ومرجع تقلیدم بود ومنهم همانند میمون وعنتری گوش بفرمان بودم
املشی : وعملیات کردکشی و انتقاضه کشی سال 1991 ( مروارید ) چی ؟ قرارنشد زیرآبی بری ها
اسماعیل : املشی جان میگم وقتی صدام می خواست به کویت حمله کند طبعا مسعود نوکرومزدورش هم خبرداشت وبهمین دلیل مسعود نشست گذاشت در آن نشست .....
پا یان قسمت سوم _ بخش جهارم وپایانی در آینده نزدیک
ارشیا ارشادی >>>> نویسنده _ پژوهشگر و تلاشگر مستقل حقوق بشروزنان ودادستان نمادین وافتخاری خانواده های قربانیان دهه شصت فرقه رجوی واسیران جنگ ایران عراق وربوده شدگان به بهانه کار ساکن کمپ آوارگان لیبرتی
2016/05/20