هرمز نیک آئین
2021/11/14
ایستگاه 639( یک پله مانده به پایان )
پیش نوشت
حقیقت این است که" جدایی" بخشی از دلدادگی است و طبیعی است که جدایی سخت ودشوار است
نگارنده از سال 2005 دفتر نگاری وتلاش دردنیای مجازی را ابتدا کردم وتااین تاریخ بیش از 2000 متن کوتاه وبلند دردنیای مجازی منتشر نموده ام که مطالب منتشرشده دراین دفتر آخرین تلاش های من می باشند .
نگارنده درزمره نویسندگانی بشمار میروم که بیش از 50 سال است که قلم می زنم ازانتشار مطلب در نشریات میهن تانشریات برون مرزی ولی بدلایلی که برای من ارزشمند هستند هیچگاه درپی شهرت ومعروفیت نبوده ام وبهمین دلیل همیشه مطالب من با نام مستعار منتشر گردیده اند.
من براین باورم که :من کیستم ؟ چندان مهم نیست و مهم چگونه می اندیشم واینکه آیا برای میهن ومردم مفید هستم؟ حائزاهمیت است
دراین سالها برپایه اندک ذخیره های فکری خود ودرچهارچوب باورهاومشخصات مرامی ام با چند رسانه هم بصورت موردی والبته رایگان همکاری داشته ام واینگونه همکاری های کوتاه تازمانی ادامه یافته تا این رسانه هابه باورهای من بصورت کلی احترام گذاشته و قصد سانسور ویا کوتاه کردن وتغییر هرچند کوچک درمطالب من را نداشته اند
و وقتی احساس کردم نگرش این رسانه هاگزینشی است ووقصد تمرکز بریک نگرش ویژه دارند همکاری خودرا متوقف نموده ام
مبلغان مذهبی چون کومودو برای جامعه بشری خطرناک هستند
ولی من کیستم وچگونه می اندیشم ؟
درانتهای ماجرا _ من کیستم ازابتدا ؟
معمول است که اهل قلم درابتدای شروع نوشتن خودرا بصورت روشن معرفی کنند
ولی من سنت شکنی پیشه کردم و بهمین دلیل در انتها به جای ابتدا خودرا بصورت فشرده معرفی می کنم
طبیعی است که تمامی " اهل اشارت "من نگارنده و باورهایم را از لابلای 637 نوشته ام بی شک شناخته اند
درخود بگشتم سالها
من کیستم اهل کجا ؟
سوی کدامین مقتدا ؟
طی کرده ام من راه ها
فرسنگ درمقیاس ها
هرمنزلی در باز بود
هرمحفلی آزاد بود
هرجا صدای مطربی
یا چه چه آوازبود
هرجا نوایی ساز شد
یاقصه ای آغاز شد
سررابه داخل برده ام
اندک لبی ترکرده ام
حل معما_ جستجو
شد کار من بی گفتگو
پادشاهان بی لیاقت قاجاربا فتوای روضه خوانها شهرهارا یکجا واگذار می کردند ومعممین درقدرت امروز خاک راسرقت _ بسته بندی وصادر می کنند !
نگاهی فشرده به دورانهای کودکی _ نوجوانی وجوانی
یکم_ دوران کودکی
دوران کودکی ونوجوانی از سخت ترین دورانهای زندگی من بودند
ما فقیربودیم و خانه ما نه برق داشت ونه آب
آب مصرفی ما ازیک قنات تامین می گردید و میراب محل ماهی یک بار آب را درجوی کنار خانه ماروان می نمود وما آنرا به داخل " آب انبار " خانه هدایت وذخیره می کردیم والبته تکه نمکی هم برای ضدعفونی آن به آب اضافه می نمودیم !
کسانی که وضع مادی بهتری داشتند اما آب را از گاری هایی که به نزدیکی محل می آمدند وگویا آب چمشه ای بودند به نام " آب شاه " جهت خوردن وپخت وپز می خریدند
روشنایی خانه ماهم توسط چراغ " گرد سوز " و چراغ "بادی نفتی " تامین می گردیدو وسیله پخت وپز مادر هم یک چراغ سه شعله نفتی بود
من چون کوچکترین عضوخانواده بودم بیشتر ازبقیه تحت زیان ها وآسیب های آب غیر بهداشتی قرار داشتم _ من به نوعی بیماری انگلی روده و خون دماغ های متعددمبتلا شده بودم تا اینکه بعد از دوسال به تجویز دیگران رگ بینی مرا سوزاندند و خوشوقتانه خونریزی بند آمد .
ما برق نداشتیم وبهمین دلیل از برنامه های رادیو محروم بودیم تا آنکه به اصرار ما مادر ازیکی ازبستگان بامحبت ما درخواست کرد تا برای ما یک رادیو تهیه نماید و لذا آن مرد محترم یک رادیوی کوچک ترانزیستوری برای ما به مبلغ 20 تومان خرید ومادر پول آنرا از پس انداز اندک خود پرداخت نمود
ورود رادیوی کوچک به خانه ما باعث خرسندی ما گردید واز آن پس یک روزن کوچک درخانه ما ایجاد وارتباط ما با دنیای بیرون متصل گردید
گوش کردن به برنامه هایی چون داستان شب / جانی دالر و روزهای آدینه صبح جمعه ومسابقه هوش و20 سئوالی مارا با دنیای جدیدی آشنا ساخت (سال 1335)
دوران کودکی من ( 5 تا 12 سالگی ) بسیار سخت وباتحمل مشکلات فراوان گذشت
دوم _ دوران نوجوانی
دوران نوجوانی با اشتغال خواهرانم و تکان خوردن زندگی ما وضعیت کمی بهتر شد ودر اوائل همین دوران اما ما همچنان ازداشتن آب وبرق محروم بودیم
دراواخر دهه 30 همسایه روبروی ما ( آقای فرحناک ) که مغازه لوازم منزل درمیدان بهارستان داشت برای خانه خود یک تلویزیون مبله سپید وسیاه تهیه کرذه بود _ آنها برق هم داشتند _ از حدود سال 1338/ ما برخی شبها که تلویزیون فیلم سینمایی داشت به خانه آنها می رفتیم و فیلم تماشا می نمودیم
وچنین شد که به واسطه این خانواده اصفهانی با تلویزیون آشناشدیم
یاد خانواده فرحناک ازجمله جلال واعظم( دوست من وخواهرم) هرکجا هستندگرامی باد
یکی از خواسته های قلبی من که دراین دوران داشتن یک دوچرخه بود_ آرزویی که کسی در تهیه آن مرا یاری نکرد ومن بااین آرزو وارد جوانی شدم
سوم _ دوران ابتدای جوانی
درسن 20 سالگی وارد بازار کار گردیدم و یادم هست نخستین حقوق من ماهیانه من حدود 600 تومان بود( سال 1348 )
پس ار چندماه کارکردن وپس انداز توانستم به یکی ازآرزوهای دوران نوجوانی ام جامه عمل بپوشانم ولذا با شوق به بازار رفتم ویک دوچرخه کورسی به مبلیغ 600 تومان خریدم
شروع کتاب خوانی من ( 1348)
درسال 1349 درمحل کار یکی ازهمکاران رادیدم که مشغول خواندن یک کتاب جیبی بود نام آن کتاب " بوف کور " یکی ازداستان های جاوید نام " صادق هدایت " بود _ من ازآن دوست درخواست کردم که اگر ممکن است بعدا کتاب راجهت مطالعه دراختیار من بگذارد وآن دوست به این درخواست پاسخ مثبت داد
و کتاب خوانی رسمی من ازسن 20 سالگی باکتاب داستان " بوف کور" شروع گردیدکه تاکنون همچنان کم وبیش ادامه دارد... ( بیش از50 سال )
اگرچه از تعداد کتاب هایی که طی این 50 سال مطالعه کرده ام آمار دقیقی درخاطر ندارم ولی گمانه زنی می کنم بیش از 1000 عدد باشند
آخرین کتابی که خواندم کتاب " تاریخ جامع بهائیت " اثر جناب بهرام افراسیابی پژوهشگرنامی ایران نام دارد .
با این مقدمه تلاش می کنم بصورت فشرده عقاید وباورهای اکتسابی خودرا ابراز ومطرح نمایم
حکومت نیمه متمرکز نخبه ها
دردرجه نخست من یک ایرانی میهن دوست هستم وهمه انگارهای مرا باید درهمین اصل جستجو نمود ودردرجه بعدی مخالفت من با جنگ وخشونت وتروریسم وتجزیه طلبی وقوم گرایی ومخالف دخالت های تئوری های دینی بهرشکل ونوع درامور قانون _ آموزش و فرهنگ بهر شکل ونام می باشم
نگارنده مخالف سرمایه داری ومالکیت خصوصی وطرفدار سرسخت مالکیت همگانی هستم ومعتقدم ثروت های هرمحدوده جغرافیایی متعلق به تمامی ساکنین آن منطقه می باشد که باید آن دارایی ها ومنافع حاصل از آن به تساوی بین افراد آن منطقه تقسیم گردند
وچنین سیستم و راهکاری صدالبته درمقابل دموکراسی غربی که " نظم جامعه سرمایه داری" است قراردارد
طرح اینجانب تحت عنوان " دولت نخبه ها " تهیه شده ودرحال تدوین است که درآینده ضمیمه یک کتاب منتشرخواهد شد
ورود به دنیای مجازی از ژانویه 2005 ( 1384)
از آنجا که این بخش از به یادمانده ها بسیار دلچسب وسرشار ازخاطرات شیرین است آنرا به گزارش دیگری موکول می نمایم
پایان بخش دوم یاداشت های مهتابی
دربخش سوم به تلاش دردنیای مجازی ووبنگاری از ژانویه 2005 تا کنون خواهم پرداخت _ البته اگر مهلت همچنان باقی بود !
هرمز نیک آئین
2021/11/19
شاگرد مدرسه پژوهش
بیرون ازمتن
نخست _ فیلم تجزیه طلب ها وقومیت گرایان اتابای به سرکردگی نیکی کریمی ومهدی حجازی فر بر صحنه رفت !
با توجه به سرقت ها وسواستفاده ها وفساد های کلان البته سرقت 2 ملیون یورو پول خرد ناچیز به حساب آمده .با زیرمیزی وچرب کردن سبیل یک آبدارچی ماجرا پایان یافته است ! _ گرچه پرونده این سارق وپدراو همچنان باز است