گفت وشنود هم نشین بهار با اسماعیل وفا یغمایی مداح سابق فرقه رجوی دربارهمکاری مسعود وبرادرش باساواک و کردکشی سال 1991
ازشیا ارشادی 2016/04/22
مقدمه _ گفتگوهای هم نشین بهار با اسماعیل یغمایی ( مداح سابق فرقه رجوی ) گرچه با سانسور _ کم گویی _ گزینشی گویی و_ کتمان حقایق و تحریف تاریخ وتکرار برخی از ادعاهای دروغ فرقه رجوی همراه است ولیکن درمجموع بخاطر آن 20 درصد نزدیکی به حقیقت قابل شنیدن می باشند _ وصد البته کسانی می توانند از این گفتگوها بهره گیرند که شناخت واطلاعات کامل وکافی درباره تاریخچه جنایات وخیانت های این فشرده خباثت و کثافت داشته باشد _ دراین بخش خاطرات دیگری از اسماعیل راکه ازلابلای گفته هایش استخراج کرده ام بدون سانسورمعمول هم نشین بهار به آگاهی می رسانم .
هم نشین بهار >>>> همه رازهای دفینه های مخفی و تاریک روزی فاش خواهند گردید .
املشی : گفتگو با شاعرومداح انقلاب کرده وسراینده فرمان مسعود و چه خوش رویش نشستی مهرتابان اسماعیل وفا یغمایی
&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&
زنم را داده ام مفتی به مسعود پشیمان گشته ام اما کجا سود ؟
پشیمان گشته ام اما کجا سود ؟ >>>>> عباس محمد رحیمی واسماعیل وفا یغمایی
خالی بندی زنده یاد محمد عباس رحیمی درمورد تهیه لشگر 10/000 نفره جهت جلوگیری از شلاق زدن یک مشروبخوار
من ولشگر 10/000 نفره عباس محمد رحیمی >>>>>>>> گوش کنید و خودتان قضاوت کنید
ای مصداقی شیاد چرا به این بابای ساده غیرسیاسی این دروغ ها را یاددادی که بخاطرش سرطان بگیرد ودقمرگ شود ؟
املشی : اسماعیل سلام وتشکر _ من بنا ندارم تو هیچ چیز را از قلم بیاندازی ولی مثل اینکه تو گاهی زیرآبی می روی یادت باشد _ سئوال _ چطورشد زنت اکرم حبیب خانی را طلاق دادی ؟ بزار یک کمی قبل تر را بپرسم تو درعملیات فروغ کجا بودی وچه می کردی ؟
اسماعیل : سلام املشی جان _ همانگونه که در گفتگوی قبلی گفتم مسعود خیلی بمن علاقه داشت و دست کم یک روز درمیان فرمان می داد که من مشت ومالش بدهم وبهمین دلیل درسال 1365 با تیم او وارد عراق شدم البته اکرم هم بود وبا پسرم امیر که اونوقت یک پسر کوچولوبود _ درعراق مسعود ازمن دوکار می خواست یکی مشت ومال تو حمام ودیگری هم مدح وثنای او ومریم را گفتن وسرود نوشتن دیگر بامن کار دیگری نداشت اسم من راهم گذاشته بود "مد مال" که ترکیبی از مداح ومشت ومالچی بود _ دراشرف من در اتاق کنار مسعود زندگی می کردم وقتی مقر 49 ساخته شد یک اتاق هم داد بمن ومن جزو ساکنین دائمی مقر49 بودم _ زیر زمین زندگی می کردم وگاهی هم جهت هواخوری می امدم بیرون _ اکرم وامیر هم که دبخش خواهرها بودند _ راستی سئوالت چی بود ؟
بازخوانی دروغی بنام شورای قلابی مقاومت ایرج مصداقی >>> شورای قلابی مقاومت رجوی خائن ر ا بیشتر بشناسیم _ <<<<<<
یک اشاره >> صبری حسین پور یکی از خالی بندان برون مرزی که دردنیای مجازی یک تشکل یک نفره تحت عنوان "کنگره ملی ایرانیان برای نجات ایران " تشکیل داده که خود رئیس _ سخنگو _ دبیرکل ومجری آن است ( ! ) چندی پیش برای دیدن اقوام خود به ایران عزیمت کرده وپس از مسافرت به چند شهر دستگیر و دربازداشت موقت به سر می برد _ درباره اقدامات مخفی ایشان بی شک مسئولین بهتر وبیشتر می دانند ولی تا آنجا که به تلاش های علنی نامبرده بازمی گردد وی یک خیالباف دروغگو ومتوهم بیش نیست وممکن است به بیماری های روانی هم دچار باشد __ توضیح اینکه دستگیری این شخص باعث شوروشعف وخرسندی فرقه تروریستی رجوی گردیده است _ بخاطر ویدئوی بالا که مصداقی در تلویزیون اینترنتی صبری حسین پوراجراکرد .
&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&
املشی : گفتم درعملیات فروغ کجا بودی ؟
اسماعیل : من را درقسمت پشتیبانی ولجستیک سازماندهی کرده بودند ومن دراشرف بودم
املشی : مسعود چی اون ومریم کجا بودند ؟
اسماعیل : روز دوم صبح یک هلی کوپتر عراقی دراشرف نشست ومسعود و دو سه نفر رابرد _ یعدا فهمیدم رفته بوده در مرکز فرماندهی و البته عصر هم برگشتند وفردا صبح هم جلسه تشکیل داد که منهم در آن بودم
املشی : جلسه درباره چه بود ؟ ومسعود درآن جلسه چه گفت ؟
اسماعیل : جلسه جمع بندی شروع عملیات بود _ مسعود خیلی عصبی بود حسابی تریاک کشیده بود و روی سن راه می رفت وپشت سرهم سیگار می کشید و فحش های رکیکی هم به رزمندگان می داد
املشی : جمع بندی اش چه بود و چرا فحش می داد ؟
اسماعیل : توهین های زشتی به همه می کرد که خجالت می کشم تکرارکنم با ادب ترینش اینبود که می گفت این مادر فلان ها بجای جنگیدن دوتا دوتا رفتن یک گوشه باهم جفت گیری کردند _ محمود قائم شهر داشته زن ... رو پشت ورو می کرده وو
املشی : اسماعیل توکه با مسعود ندار بودی بگو چند نفر کشته وزخمی شدند امار دقیق داری ؟
اسماعیل : تا انجا که من خبر دارم جمعا 4500 نفر درحمله شرکت داشتند که دست کم یک سوم ( 1500 نفر)کشته شدند وزخمی هم خیلی زیاد بود نزدیک به 2000 نفر درحقیقت هرکی یک جاش سوراخ شده بود
املشی : اسماعیل تو چیکار کردی برای تسکین دردهای بی درمان مسعود شنیدم همان موقع هم شعر گفته ای درسته ؟
اسماعیل : درسته من همانروز شعر" غمگین نباش برادر _ فردا از آن ماست "را سرودم وبه مسعود تقدیم کردم تا شاید ارام شود
املشی : اسماعیل ممکنه یکی دوخطش رابخوانی ؟
اسماعیل : باشه .......>>>> خواهر جیغ زد آتش _ تو فرمان دادی به پیش _ رزمندگان چون شیر غریدند وچون روباه وباوقار پیش رفتند _ وناگاه از درودیوار آتش بارید _ انگار دراشل ابرقدرت کاغذی بیش نبود _ همه دود وپودر شدند _ وتو بوی کباب رااز فرسخها بوکردی وگفتی : چه بویی خوبی دارد شکست _ اما .....
غمگین مباش برادر _ تو پیروز میدانی _ فردا با ماست _ فرداهم نشد پس فردا _ ویا پس از اون فردا _ بالاخره یک روزی سرانجام توروی نوک تیزش خواهی نشست وفرمان خواهی راند ..............
اسماعیل : فقط تعداد کمی که مجروح بودند وتوراه مردند و بقیه را گذاشند وفرارکرد ند حتی دستور داده شده بود مجروح هارا هم بحال خودرها کنند من فکرمی کنم درجمع بیش از 1700 نفر کشته شدند ومردند
املشی : دستور مسعود پس ازشکست چه بود تو شنیدی _ خواندی ؟
اسماعیل : من خودم نوشتم ومسعود خواند وتا آنجا که یادمه چنین بود : از عقاب پیر ونوک شکسته به کلیه گرگ های زخمی وبی دندان وخسته >>> تبریک به همه شما پیزوری ها _ خاک برسرتون بی عرضه ها _ من گونی سیب زمینی فرستاده بودم ارشما بهتر می جنگید _ سالم ها فورا برگردند _ مجروحان را ول کنید بمیرند احمق هارا _ اسلحه هایشان رافقط بیاورید _ تف به روی همه شما _ خجالت نکشیدید ؟ _ جبهه جنگ وجفت گیری ؟ _ تمام
گفتگو با فرببا هشترودی عضو گریخته از فرقه رجوی >> گفتگوبا فریبا هشترودی عضوجداشده وگریخته از فرقه رجوی <<
&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&
املشی : اسماعیل یکی راجع به گذشته سئوال کرده و پرسیده که مسعود رجوی وبرادرش کاظم هردو عضو ساواک بوده اند و ضربه 50 راهم اطلا عات مسعود به ساواک باعث شده نظر توچیه ؟
اسماعیل : ببین املشی جون من دیگه بناندارم چیزی را مخفی کنم - تحقیقات من هم نشان می دهد دستگیری 181 نفر یعنی بیش از 98 اعضای سازمان اونهم ظرف 5 روز حتما با اطلاعات دقیق قبلی صورت گرفته و لذا با توجه به اعترافات کتبی مسعود که ازساواک بدست امده بخوبی مشخص شده ضربه 50 را مسعود وبرادرش به سازمان زده اند _ پرویز ثابتی ازمسئولین بلندپایه ساواک در کتاب " دامگه حادثه " یاد اور شده که کاظم رجوی مامور برون مرزی ساواک بوده وماهی 1000 مارک حقوق می گرفته است _ مسعود رجوی هم درداخل همین کاررا می کرده و مامورنفوذی ساواک درسازمان بوده است .
اسماعیل : ببین پس از شکست ازپیش مشخص عملیات فروغ مسعود رجوی که زیر بار این شکست مفتضحانه نمی رفت می خواست علت انرا به گردن دیگران بگذارد وچنین شد که نشست بزرگ " تنگه وتوحید" رابرگذارکرد ودر آن نشست بود که به همه گفت : خاک برسرهمتون بااین جنگتون _ من اگر به چند گله گوسفند اموزش داده بودم دراین جنگ موفق می شدند
بعد گفت بحث امروز ما بحث " ناموس " است _ تاامروز هرچی از ناموس می دانستید فراموش کنید از امروز" من ناموس شما هستم " بعد گفت :هر کی بازی کلاغ پربلده دستش بلند کند و همه بلند کردند وبعد گفت " من هرکه راکه می گویم شماها هما باهم بگید >>>> " پر " وبعد گفت برای تحقق سرنگونی هیچ چاره ای چز انقلاب ایدئولوژیک نداریم _ حالا انقلاب چیه ؟
بعد انگشت خودرا گذاشت روی میز وگفت : هرکه راکه من گفتم کسانی که می خواهند سرنگونی راببینند بگویند " پر "
وشروع کرد >>>>> زن .>>> همه گفتند پر _ مادر >>>> پر >>>> پدر >>>>>>>پر >>>>> بجه >>> پر>>> شوهر >>>> پر وو در آخر گفت ومریم >>>> یکی دونفر گفتند "پر " ومسعود گفت نه دیگه _ مریم نه پر _ شماها باید از امروز بکوشید مریم را "باچنگ ودندان هم که شده به تهران ببرید "
املشی : اسماعیل خوب ماجرای طلاق احباری جی شد _ تحویل حلقه وو
اسماعیل : در اخر جلسه گفت :من ا مشغول نوشتن بندهای انقلاب هستیم ولی تا آنموقع ازفردا تمامی زن وشوهرها باید اسم بنویسن وبروند درحضور گنجه ای زنشان راسه طلاقه کنند و حلقه هایشان را هم تحویل خواهر صدیقه ومژگان و فهیمه بدهند .
املشی : وتوهم طلاق واکرم وحلقه را تحویل دادی رفت ؟
اسماعیل : می دونی من آخه یک مجاهد مشت ومالچی رهبر بودم وباهم لحظات خصوصی زیادی داشتیم _ یکی دوروز بعد من درحالیکه داشتم مسعودو مشت ومالش می دادم پرسیدم همه باید طلاق بدهند _ منهم ؟ ....... مسعود گفت : ببین این زنت دیگه پیر و ازرده خارجه تو طلاقش بده من بعد سرفرصت ا یک" هلو می اندازم تو دامنت "
املشی : نمی دانی دقیقا چند نفر طلاق داند وچند نفر مقاومت کردند ؟
اسماعیل : تقریبا تمامی متاهل ها غیر از چند نفر ثبت نام طلاق کرده وحلقه تخویل دادند تا آنجا که یادمه هادی شمس حائری _ رضا اسدی و مهدی تقوایی _ حاضر به طلاق دادن نشدند و مسعود هم دستور داد بروند زندان و مدت یک سال اینها درزندان بودند .. ولی من نه طلاق دادم یعنی اکرم که خیلی مخ اکبند بود بمن گفت : مسعود اشتباه نمی کنه حتما بهش وحی والهام شده بریم جداشویم ومنهم موافقت کردم والبته به اکرم گفتم : تو زن من هم که نباشی مادر امیر که هستی ؟ واکرم گفت : "امیر پر "
املشی : من شنیدم محسن طیبی هم شهری من هم زنشو طلاق نداده و تو دراین مورد چه می دانی ؟
اسماعیل : نه چنین اسمی نشنیدم کی بوده ؟
اسماعیل : درسته من نمی دونستم علتش هم اینه که من تا همین چندوقت پیش نمی دانستم اصلا کتاب گینس چیه ؟
املشی : بگوببینم اسماعیل واقعا رابطه صدام با مسعود چگونه بود وچرا صدام اینهمه مسعود و دوست داشت ؟
اسماعیل : چون قراره کم تر دروغ بگم اطلاعات خودمو می گم _ من فکر می کنم صدام با مسعود رابطه جنسی داشت چون بعضی شب ها مسعود با اسکورت استخبارات عراق می رفت ازقرارگاه بیرون _ یکدفعه من ازش پرسیدم شب ها کجا می روی _ پاسخ داد : سید الرئیسه دیگه ارباب همه ماست وقتی صدام می کنه حتما یک کاری داره باید برم
املشی : بریم سراغ زنها _ مسعود چند تا زن داشت ؟ آماردقیق می خواهم
اسماعیل : دقیق دقیق که نمی دونم ولی یادمه قراربود همه حدود 800 زن را به عقد خودش دربیاره و حدود نصف اه اهم رفته بود که با حمله امریکا به عراق علمیات هم متوقف شد " طرح هزار زن آزاده " درحقیقت همین بود و با فرار مسعود ازعراق همه چی بهم ریخت ونیمه کاره ماند .
املشی : اسماعیل کمی درباره ماجرای محل مخفی شدن مسعود ازسال 2003 وچگونگی فرار خودت از عراق بگو
اسماعیل : مسعود را امریکایی ها پس از امضای قرارداد تسلیم وتحویل اسلحه ها باخود بردند کمپ گریزلی ( نزدیک اشرف )بردند ومنهم چون مجاهد مشت ومالچی مخصوص بودم جزو منتقل شدگان تحت حفاظت قرارگرفتم وبا او رفتم جمعا ما 34 نفربودیم
املشی : زنها چی ؟ چزو گروه تحت حفاظت بودند ؟
اسماعیل : نه مسعود به هیچ زنی اعتماد نداشت ومی گفت: این "عفریته ها شیطونو درس می دهند" واز خوب ترین شان هم باید ترسید وفاصله گرفت _ البته برای دفع نیروی جنسی برادرها از امریکا تقاضای 10 راس الاغ کرده بود تا کارشان راه بیافته ومن چون درقسمت فرهنگی کار کمی کردم نوبت نویس _ بلیط فروش و مدیر این برنامه بودم
املشی : من هرجه به این مخ آکبندم فشار می آورم نمی فهمم مسعود این همه زن را برای چی می خواست ؟ تا آنجا که من می دانم از جوانی هم" قدرت مردی نداشت "........ توچی فکر می کنی اسماعیل ؟
اسماعیل : من هم که ازسال 58 مشت ومالچی اش بوده ام ندیدم چیزی داشته باشه _ ساکت بود بی حرکت بود _ چیزی نبود
املشی : پس تو چطوری این معادله چند مجهولی را حل می کنی اسماعیل ؟
اسماعیل : بنظر من مسعود عنن بود ونوعی بیماری جنسی داشت چون خودش " افسرده بهی " چشم دیدن دیگران راهم نداشت _ بگذار یک خاطره بگم _ قبل از عملیات فروغ یک ایرج نامی بود بازنش نسرین این جوان به ادبیات علاقه داشت وبامن دوست شده بود یک روز امد پیش من کمی ناراحت بود علت راپرسیدم گفت : من ونسرین راامروز بردند تو یک اتاق تو مقر49 وبما گفتند باهم عشق بازی وعملیات چنسی انجام دهید _ پرسیدیم به چه علت ؟ گفتند دستو ر رهبر است وباید اجرا کنید .
اسماعیل : اینها دریک اتاق عشق بازی و هم بستری می کردند ومسعود دراتاق دیگر نگاه می کرده ولذت می برده خرفهم شدی ؟
املشی : آهان تازه فهمیدم دیمتریوس بنا برنوشته تاریخ هم همچنین کاررا می کرده درزمان حکومت کراسوس هفتم _ می شناسی اسماعیل ؟
اسماعیل : املشی جان فکرکنم خسته شدی داری دری وری میگی _ می خواهی بقیه اش ابگذاریم برای بعد _ موافقی ؟
املشی : باشه من همینطور که باتو حرف می زنم مشغول نوشتن ازاورانگ اوتان تا مسعود تنازع بقا" هم هستم درضمن
اسماعیل : پس این جلسه را تمام کنیم ودرقسمت آتی درمورد نوژول و عملیات مروارید ( کردکشی ) خواهم گفت .
پایان قسمت دوم ...... بقیه درقسمت سوم وپایانی
ارشیا ارشادی _ نویسنده _ پژوهشگر _ متخصص شناخت فرقه رجوی و دادستان نمادین وافتخاری خانواده اسیران فرقه رجوی درلیبرتی وقربانیان دهه شصت درایران _
یک یادآوری برای برخی از خوانندگان این دفتر
هرکس از خواندن نوشته ها وعنوانهای بنده ناراحت می گردد بهتراست فورا ماتحت مبارک و سوخته اش رابه مدت 2 ساعت در آب سردبگذارد وسه روز هم اینکاررا تکرار کند سوزش مرتفع خواهد شد.
2016/04/21
قابل توجه >>>> درتاریخ یازدهم مارس 2016 پنج نفر از اسیران فرقه تروریستی رجوی موفق شدند علیرغم همه موانع وسدها ازتشکیلات سرکوبگر رجوی و کمپ آوارگان لیبرتی گریخته وپای به دنیای آزاد بگذارند _ نام این رهاشدگان عبارتست از 1_ علی حسین خدابنده _ 2 _ محسن طبیب زاده _ 3 _ مسعود بخشی زاده _ 4 _ سید جلال رحیم پور _ 5 _ منوچهر شیرازی _ آزادی این اسیران را به این افراد واعضای خانواده هایشان تهنیت می گوئیم
فرمانده ثریا نشان پیروزی پس از سقوط قلعه مخوف اشرف سال 1392
ازشیا ارشادی 2016/04/22
مقدمه _ گفتگوهای هم نشین بهار با اسماعیل یغمایی ( مداح سابق فرقه رجوی ) گرچه با سانسور _ کم گویی _ گزینشی گویی و_ کتمان حقایق و تحریف تاریخ وتکرار برخی از ادعاهای دروغ فرقه رجوی همراه است ولیکن درمجموع بخاطر آن 20 درصد نزدیکی به حقیقت قابل شنیدن می باشند _ وصد البته کسانی می توانند از این گفتگوها بهره گیرند که شناخت واطلاعات کامل وکافی درباره تاریخچه جنایات وخیانت های این فشرده خباثت و کثافت داشته باشد _ دراین بخش خاطرات دیگری از اسماعیل راکه ازلابلای گفته هایش استخراج کرده ام بدون سانسورمعمول هم نشین بهار به آگاهی می رسانم .
هم نشین بهار >>>> همه رازهای دفینه های مخفی و تاریک روزی فاش خواهند گردید .
املشی : گفتگو با شاعرومداح انقلاب کرده وسراینده فرمان مسعود و چه خوش رویش نشستی مهرتابان اسماعیل وفا یغمایی
&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&
زنم را داده ام مفتی به مسعود پشیمان گشته ام اما کجا سود ؟
پشیمان گشته ام اما کجا سود ؟ >>>>> عباس محمد رحیمی واسماعیل وفا یغمایی
خالی بندی زنده یاد محمد عباس رحیمی درمورد تهیه لشگر 10/000 نفره جهت جلوگیری از شلاق زدن یک مشروبخوار
من ولشگر 10/000 نفره عباس محمد رحیمی >>>>>>>> گوش کنید و خودتان قضاوت کنید
ای مصداقی شیاد چرا به این بابای ساده غیرسیاسی این دروغ ها را یاددادی که بخاطرش سرطان بگیرد ودقمرگ شود ؟
عباس محمد رحیمی مرد ساده وغیر سیاسی وعرق خور ولات بود که به تور فرقه رجوی افتاد وزنش راهم بخشید به مسعود دزد ناموس _ ایرج مصداقی شیاد دروغی باد این مردک ساده داد وگفت تکرار کن ( ماجرای لشگر 10/000 نفره )وعباس هم درنمایش تریبونال تکرار کرد _ این بیچاره تا آخر عمرش نتوانست اززیر این بار دروغ سنگینی که مصداقی روی کولش گذاشته کمرراست کند
&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&
املشی : اسماعیل سلام وتشکر _ من بنا ندارم تو هیچ چیز را از قلم بیاندازی ولی مثل اینکه تو گاهی زیرآبی می روی یادت باشد _ سئوال _ چطورشد زنت اکرم حبیب خانی را طلاق دادی ؟ بزار یک کمی قبل تر را بپرسم تو درعملیات فروغ کجا بودی وچه می کردی ؟
اسماعیل : سلام املشی جان _ همانگونه که در گفتگوی قبلی گفتم مسعود خیلی بمن علاقه داشت و دست کم یک روز درمیان فرمان می داد که من مشت ومالش بدهم وبهمین دلیل درسال 1365 با تیم او وارد عراق شدم البته اکرم هم بود وبا پسرم امیر که اونوقت یک پسر کوچولوبود _ درعراق مسعود ازمن دوکار می خواست یکی مشت ومال تو حمام ودیگری هم مدح وثنای او ومریم را گفتن وسرود نوشتن دیگر بامن کار دیگری نداشت اسم من راهم گذاشته بود "مد مال" که ترکیبی از مداح ومشت ومالچی بود _ دراشرف من در اتاق کنار مسعود زندگی می کردم وقتی مقر 49 ساخته شد یک اتاق هم داد بمن ومن جزو ساکنین دائمی مقر49 بودم _ زیر زمین زندگی می کردم وگاهی هم جهت هواخوری می امدم بیرون _ اکرم وامیر هم که دبخش خواهرها بودند _ راستی سئوالت چی بود ؟
یک اشاره >> صبری حسین پور یکی از خالی بندان برون مرزی که دردنیای مجازی یک تشکل یک نفره تحت عنوان "کنگره ملی ایرانیان برای نجات ایران " تشکیل داده که خود رئیس _ سخنگو _ دبیرکل ومجری آن است ( ! ) چندی پیش برای دیدن اقوام خود به ایران عزیمت کرده وپس از مسافرت به چند شهر دستگیر و دربازداشت موقت به سر می برد _ درباره اقدامات مخفی ایشان بی شک مسئولین بهتر وبیشتر می دانند ولی تا آنجا که به تلاش های علنی نامبرده بازمی گردد وی یک خیالباف دروغگو ومتوهم بیش نیست وممکن است به بیماری های روانی هم دچار باشد __ توضیح اینکه دستگیری این شخص باعث شوروشعف وخرسندی فرقه تروریستی رجوی گردیده است _ بخاطر ویدئوی بالا که مصداقی در تلویزیون اینترنتی صبری حسین پوراجراکرد .
&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&
املشی : گفتم درعملیات فروغ کجا بودی ؟
اسماعیل : من را درقسمت پشتیبانی ولجستیک سازماندهی کرده بودند ومن دراشرف بودم
املشی : مسعود چی اون ومریم کجا بودند ؟
اسماعیل : روز دوم صبح یک هلی کوپتر عراقی دراشرف نشست ومسعود و دو سه نفر رابرد _ یعدا فهمیدم رفته بوده در مرکز فرماندهی و البته عصر هم برگشتند وفردا صبح هم جلسه تشکیل داد که منهم در آن بودم
املشی : جلسه درباره چه بود ؟ ومسعود درآن جلسه چه گفت ؟
اسماعیل : جلسه جمع بندی شروع عملیات بود _ مسعود خیلی عصبی بود حسابی تریاک کشیده بود و روی سن راه می رفت وپشت سرهم سیگار می کشید و فحش های رکیکی هم به رزمندگان می داد
املشی : جمع بندی اش چه بود و چرا فحش می داد ؟
اسماعیل : توهین های زشتی به همه می کرد که خجالت می کشم تکرارکنم با ادب ترینش اینبود که می گفت این مادر فلان ها بجای جنگیدن دوتا دوتا رفتن یک گوشه باهم جفت گیری کردند _ محمود قائم شهر داشته زن ... رو پشت ورو می کرده وو
املشی : اسماعیل توکه با مسعود ندار بودی بگو چند نفر کشته وزخمی شدند امار دقیق داری ؟
اسماعیل : تا انجا که من خبر دارم جمعا 4500 نفر درحمله شرکت داشتند که دست کم یک سوم ( 1500 نفر)کشته شدند وزخمی هم خیلی زیاد بود نزدیک به 2000 نفر درحقیقت هرکی یک جاش سوراخ شده بود
املشی : اسماعیل تو چیکار کردی برای تسکین دردهای بی درمان مسعود شنیدم همان موقع هم شعر گفته ای درسته ؟
اسماعیل : درسته من همانروز شعر" غمگین نباش برادر _ فردا از آن ماست "را سرودم وبه مسعود تقدیم کردم تا شاید ارام شود
املشی : اسماعیل ممکنه یکی دوخطش رابخوانی ؟
اسماعیل : باشه .......>>>> خواهر جیغ زد آتش _ تو فرمان دادی به پیش _ رزمندگان چون شیر غریدند وچون روباه وباوقار پیش رفتند _ وناگاه از درودیوار آتش بارید _ انگار دراشل ابرقدرت کاغذی بیش نبود _ همه دود وپودر شدند _ وتو بوی کباب رااز فرسخها بوکردی وگفتی : چه بویی خوبی دارد شکست _ اما .....
غمگین مباش برادر _ تو پیروز میدانی _ فردا با ماست _ فرداهم نشد پس فردا _ ویا پس از اون فردا _ بالاخره یک روزی سرانجام توروی نوک تیزش خواهی نشست وفرمان خواهی راند ..............
هنگامی که دولت فرانسه از پذیرفتن جسد متحرک مسعود رجوی سرباززد اکنون امریکا با تطمیع وتهدید تلاش می کند مسئولین دولت آلبانی را به پذیرش مخفی گاهی در آن کشور جهت نگاهداری مسعود خائن مزدور فراری راضی نماید _ این تلاش ها تا امروز بی سرانجام بوده است
&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&
املشی : اسماعیل جنازه ها را اورده بودند ؟ اسماعیل : فقط تعداد کمی که مجروح بودند وتوراه مردند و بقیه را گذاشند وفرارکرد ند حتی دستور داده شده بود مجروح هارا هم بحال خودرها کنند من فکرمی کنم درجمع بیش از 1700 نفر کشته شدند ومردند
املشی : دستور مسعود پس ازشکست چه بود تو شنیدی _ خواندی ؟
اسماعیل : من خودم نوشتم ومسعود خواند وتا آنجا که یادمه چنین بود : از عقاب پیر ونوک شکسته به کلیه گرگ های زخمی وبی دندان وخسته >>> تبریک به همه شما پیزوری ها _ خاک برسرتون بی عرضه ها _ من گونی سیب زمینی فرستاده بودم ارشما بهتر می جنگید _ سالم ها فورا برگردند _ مجروحان را ول کنید بمیرند احمق هارا _ اسلحه هایشان رافقط بیاورید _ تف به روی همه شما _ خجالت نکشیدید ؟ _ جبهه جنگ وجفت گیری ؟ _ تمام
گفتگو با فرببا هشترودی عضو گریخته از فرقه رجوی >> گفتگوبا فریبا هشترودی عضوجداشده وگریخته از فرقه رجوی <<
&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&
املشی : اسماعیل یکی راجع به گذشته سئوال کرده و پرسیده که مسعود رجوی وبرادرش کاظم هردو عضو ساواک بوده اند و ضربه 50 راهم اطلا عات مسعود به ساواک باعث شده نظر توچیه ؟
اسماعیل : ببین املشی جون من دیگه بناندارم چیزی را مخفی کنم - تحقیقات من هم نشان می دهد دستگیری 181 نفر یعنی بیش از 98 اعضای سازمان اونهم ظرف 5 روز حتما با اطلاعات دقیق قبلی صورت گرفته و لذا با توجه به اعترافات کتبی مسعود که ازساواک بدست امده بخوبی مشخص شده ضربه 50 را مسعود وبرادرش به سازمان زده اند _ پرویز ثابتی ازمسئولین بلندپایه ساواک در کتاب " دامگه حادثه " یاد اور شده که کاظم رجوی مامور برون مرزی ساواک بوده وماهی 1000 مارک حقوق می گرفته است _ مسعود رجوی هم درداخل همین کاررا می کرده و مامورنفوذی ساواک درسازمان بوده است .
زنم را داده ام مفتی به مسعود پشیمان گشته ام اما کجا سود ؟
ومسعود رجوی معدوم ومجهول عامل نفوذی ساواک در سازمان تروریستی موسوم به مجاهدین
&&&&&&&&&&&&&
املشی : عجب من خنگ رابگو چرا خودم اینقدر مخ آکبدم که عقلم نرسید _ اسماعیل _ حالا از انقلاب ایدئولوژیک وسه طلاقه کردن زنت اکرم حبیب خانی وبخشیدن او به مسعود بگو _ چرا اینکاراکردی _ درکجای فرهنگ تو این عمل زشت وبی ناموسی می گنجد؟اسماعیل : ببین پس از شکست ازپیش مشخص عملیات فروغ مسعود رجوی که زیر بار این شکست مفتضحانه نمی رفت می خواست علت انرا به گردن دیگران بگذارد وچنین شد که نشست بزرگ " تنگه وتوحید" رابرگذارکرد ودر آن نشست بود که به همه گفت : خاک برسرهمتون بااین جنگتون _ من اگر به چند گله گوسفند اموزش داده بودم دراین جنگ موفق می شدند
بعد گفت بحث امروز ما بحث " ناموس " است _ تاامروز هرچی از ناموس می دانستید فراموش کنید از امروز" من ناموس شما هستم " بعد گفت :هر کی بازی کلاغ پربلده دستش بلند کند و همه بلند کردند وبعد گفت " من هرکه راکه می گویم شماها هما باهم بگید >>>> " پر " وبعد گفت برای تحقق سرنگونی هیچ چاره ای چز انقلاب ایدئولوژیک نداریم _ حالا انقلاب چیه ؟
بعد انگشت خودرا گذاشت روی میز وگفت : هرکه راکه من گفتم کسانی که می خواهند سرنگونی راببینند بگویند " پر "
وشروع کرد >>>>> زن .>>> همه گفتند پر _ مادر >>>> پر >>>> پدر >>>>>>>پر >>>>> بجه >>> پر>>> شوهر >>>> پر وو در آخر گفت ومریم >>>> یکی دونفر گفتند "پر " ومسعود گفت نه دیگه _ مریم نه پر _ شماها باید از امروز بکوشید مریم را "باچنگ ودندان هم که شده به تهران ببرید "
اقای احمد شهید درباره قولی که درسال 2012 به خانواده اسیران فرقه رجوی داده اید تاکنون چه اقدامی انجام داده اید؟
&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&
اسماعیل : در اخر جلسه گفت :من ا مشغول نوشتن بندهای انقلاب هستیم ولی تا آنموقع ازفردا تمامی زن وشوهرها باید اسم بنویسن وبروند درحضور گنجه ای زنشان راسه طلاقه کنند و حلقه هایشان را هم تحویل خواهر صدیقه ومژگان و فهیمه بدهند .
املشی : وتوهم طلاق واکرم وحلقه را تحویل دادی رفت ؟
اسماعیل : می دونی من آخه یک مجاهد مشت ومالچی رهبر بودم وباهم لحظات خصوصی زیادی داشتیم _ یکی دوروز بعد من درحالیکه داشتم مسعودو مشت ومالش می دادم پرسیدم همه باید طلاق بدهند _ منهم ؟ ....... مسعود گفت : ببین این زنت دیگه پیر و ازرده خارجه تو طلاقش بده من بعد سرفرصت ا یک" هلو می اندازم تو دامنت "
املشی : نمی دانی دقیقا چند نفر طلاق داند وچند نفر مقاومت کردند ؟
اسماعیل : تقریبا تمامی متاهل ها غیر از چند نفر ثبت نام طلاق کرده وحلقه تخویل دادند تا آنجا که یادمه هادی شمس حائری _ رضا اسدی و مهدی تقوایی _ حاضر به طلاق دادن نشدند و مسعود هم دستور داد بروند زندان و مدت یک سال اینها درزندان بودند .. ولی من نه طلاق دادم یعنی اکرم که خیلی مخ اکبند بود بمن گفت : مسعود اشتباه نمی کنه حتما بهش وحی والهام شده بریم جداشویم ومنهم موافقت کردم والبته به اکرم گفتم : تو زن من هم که نباشی مادر امیر که هستی ؟ واکرم گفت : "امیر پر "
املشی : من شنیدم محسن طیبی هم شهری من هم زنشو طلاق نداده و تو دراین مورد چه می دانی ؟
اسماعیل : نه چنین اسمی نشنیدم کی بوده ؟
نابودی پایگاه تروریستی زعفرانیه دربهمن 60 وکشته شدن 20 تروریست ازجمله موسی خیابانی باعث نابودی وتارومار فرقه رجوی درایران گردید
&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&
املشی : چطور نمی شناسی _ همشهری من _ من ومحسن اززمان قاجار درزندان فلک الافلاک دربند 6 باهم زندانی بودیم _ درزندان قزل قلعه وقصر واوین وگوهردشت هم باهم هم بند بودیم و زندانی کشیدیم _ می دانی که من ومحسن از قدیمی ترین زندانیان تاریخ ایران وجهان هستیم وما جمعا حدود 75 سال درسه رژیم قاجار وپهلوی و اسلامی زندانی کشیدیم اسم ما توکتاب گینس ثبت شده تو چطوری تا بحال نمی دونستی اسماعیل ؟اسماعیل : درسته من نمی دونستم علتش هم اینه که من تا همین چندوقت پیش نمی دانستم اصلا کتاب گینس چیه ؟
املشی : بگوببینم اسماعیل واقعا رابطه صدام با مسعود چگونه بود وچرا صدام اینهمه مسعود و دوست داشت ؟
اسماعیل : چون قراره کم تر دروغ بگم اطلاعات خودمو می گم _ من فکر می کنم صدام با مسعود رابطه جنسی داشت چون بعضی شب ها مسعود با اسکورت استخبارات عراق می رفت ازقرارگاه بیرون _ یکدفعه من ازش پرسیدم شب ها کجا می روی _ پاسخ داد : سید الرئیسه دیگه ارباب همه ماست وقتی صدام می کنه حتما یک کاری داره باید برم
املشی : بریم سراغ زنها _ مسعود چند تا زن داشت ؟ آماردقیق می خواهم
اسماعیل : دقیق دقیق که نمی دونم ولی یادمه قراربود همه حدود 800 زن را به عقد خودش دربیاره و حدود نصف اه اهم رفته بود که با حمله امریکا به عراق علمیات هم متوقف شد " طرح هزار زن آزاده " درحقیقت همین بود و با فرار مسعود ازعراق همه چی بهم ریخت ونیمه کاره ماند .
املشی : اسماعیل کمی درباره ماجرای محل مخفی شدن مسعود ازسال 2003 وچگونگی فرار خودت از عراق بگو
اسماعیل : مسعود را امریکایی ها پس از امضای قرارداد تسلیم وتحویل اسلحه ها باخود بردند کمپ گریزلی ( نزدیک اشرف )بردند ومنهم چون مجاهد مشت ومالچی مخصوص بودم جزو منتقل شدگان تحت حفاظت قرارگرفتم وبا او رفتم جمعا ما 34 نفربودیم
املشی : زنها چی ؟ چزو گروه تحت حفاظت بودند ؟
اسماعیل : نه مسعود به هیچ زنی اعتماد نداشت ومی گفت: این "عفریته ها شیطونو درس می دهند" واز خوب ترین شان هم باید ترسید وفاصله گرفت _ البته برای دفع نیروی جنسی برادرها از امریکا تقاضای 10 راس الاغ کرده بود تا کارشان راه بیافته ومن چون درقسمت فرهنگی کار کمی کردم نوبت نویس _ بلیط فروش و مدیر این برنامه بودم
املشی : من هرجه به این مخ آکبندم فشار می آورم نمی فهمم مسعود این همه زن را برای چی می خواست ؟ تا آنجا که من می دانم از جوانی هم" قدرت مردی نداشت "........ توچی فکر می کنی اسماعیل ؟
اسماعیل : من هم که ازسال 58 مشت ومالچی اش بوده ام ندیدم چیزی داشته باشه _ ساکت بود بی حرکت بود _ چیزی نبود
املشی : پس تو چطوری این معادله چند مجهولی را حل می کنی اسماعیل ؟
اسماعیل : بنظر من مسعود عنن بود ونوعی بیماری جنسی داشت چون خودش " افسرده بهی " چشم دیدن دیگران راهم نداشت _ بگذار یک خاطره بگم _ قبل از عملیات فروغ یک ایرج نامی بود بازنش نسرین این جوان به ادبیات علاقه داشت وبامن دوست شده بود یک روز امد پیش من کمی ناراحت بود علت راپرسیدم گفت : من ونسرین راامروز بردند تو یک اتاق تو مقر49 وبما گفتند باهم عشق بازی وعملیات چنسی انجام دهید _ پرسیدیم به چه علت ؟ گفتند دستو ر رهبر است وباید اجرا کنید .
نقشه فرقه رجوی جهت ایجاد مشکل برای خانم زهرا معینی با طعمه قراردادن" شیرین معینی "از اعضای نیمه بریده فرقه رجوی با هشیاری زهرا معینی افشاگر آگاه فرقه رجوی نقش بر آب گردید
&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&
املشی : متوجه نشدم توضیح بده اسماعیل اسماعیل : اینها دریک اتاق عشق بازی و هم بستری می کردند ومسعود دراتاق دیگر نگاه می کرده ولذت می برده خرفهم شدی ؟
املشی : آهان تازه فهمیدم دیمتریوس بنا برنوشته تاریخ هم همچنین کاررا می کرده درزمان حکومت کراسوس هفتم _ می شناسی اسماعیل ؟
اسماعیل : املشی جان فکرکنم خسته شدی داری دری وری میگی _ می خواهی بقیه اش ابگذاریم برای بعد _ موافقی ؟
املشی : باشه من همینطور که باتو حرف می زنم مشغول نوشتن ازاورانگ اوتان تا مسعود تنازع بقا" هم هستم درضمن
اسماعیل : پس این جلسه را تمام کنیم ودرقسمت آتی درمورد نوژول و عملیات مروارید ( کردکشی ) خواهم گفت .
پایان قسمت دوم ...... بقیه درقسمت سوم وپایانی
ارشیا ارشادی _ نویسنده _ پژوهشگر _ متخصص شناخت فرقه رجوی و دادستان نمادین وافتخاری خانواده اسیران فرقه رجوی درلیبرتی وقربانیان دهه شصت درایران _
یک یادآوری برای برخی از خوانندگان این دفتر
هرکس از خواندن نوشته ها وعنوانهای بنده ناراحت می گردد بهتراست فورا ماتحت مبارک و سوخته اش رابه مدت 2 ساعت در آب سردبگذارد وسه روز هم اینکاررا تکرار کند سوزش مرتفع خواهد شد.
2016/04/21